کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عید شد هر کس مه نو را مبارکباد کرد
    هر گرفتاری بطاق ابرویی دل شاد کرد
    گریه ی مستان ز سوز و ناله ی چنگ صبوح
    زاهد خلوت نشین را رخنه در اوراد کرد
    شام عید از جان خود بی او ملالی داشتم
    آمد آن سرو وز قید هستیم آزاد کرد
    گرچه کشتن عادت مردم نباشد روز عید
    جان فدای چشم او کاین شیوه را بنیاد کرد
    رحمتی بود آنکه آمد بر سرم جلوه کنان
    این که رفت و همعنان شد با بدان بیداد کرد
    بنده ی آن سرو آزادم که در گلگشت عید
    دردمندان را به تشریف عیادت شاد کرد
    هر سر موی فغانی ناله یی دارد ز شوق
    گرچه نتواند ز ضعف آن ناتوان فریاد کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha