فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۰: عید شد هر کس مه نو را مبارکباد کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید شد هر کس مه نو را مبارکباد کرد هر گرفتاری بطاق ابرویی دل شاد کرد گریه ی مستان ز سوز و ناله ی چنگ صبوح زاهد خلوت نشین را رخنه در اوراد کرد شام عید از جان خود بی او ملالی داشتم آمد آن سرو وز قید هستیم آزاد کرد گرچه کشتن عادت مردم نباشد روز عید جان فدای چشم او کاین شیوه را بنیاد کرد رحمتی بود آنکه آمد بر سرم جلوه کنان این که رفت و همعنان شد با بدان بیداد کرد بنده ی آن سرو آزادم که در گلگشت عید دردمندان را به تشریف عیادت شاد کرد هر سر موی فغانی ناله یی دارد ز شوق گرچه نتواند ز ضعف آن ناتوان فریاد کرد فغانی شیرازی