فغانی شیرازی
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۹: لعلت ازمی خنده بر برگ گل سیراب زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لعلت ازمی خنده بر برگ گل سیراب زد شمع رویت شعله بر خورشید عالمتاب زد دید در محراب نقش طاق ابرویت امام شد دلش بیتاب و سر در گوشه ی محراب زد دل که سوی غمزه ی مژگان خونریزت شتافت خویش را از بیخودی بر خنجر قصاب زد پیش خورشید رخت گل رفته بود از حال خود بر رخش ابر بهاران از ترحم آب زد شیوه ی چشم سیاهت فتنه ی ایام شد عشوه لعل چو قندت خنده بر عناب زد بر گل سیراب زد آب لطافت عارضت از حیا روی تو آتش در شراب ناب زد بنده ی آن شاه خوبانم که در مصر جمال سکه ی خوبی برای رونق احباب زد هیچگه خونابه از چشم فغانی کم نشد بسکه از لعلت نمک بر دیده ی بیخواب زد فغانی شیرازی