کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بگشا زبان که طبع زبونم گره شدست
    در سینه آرزوی فزونم گره شدست
    از بسکه جور بینم و دم بر نیاورم
    اندوه عالمی بدرونم گره شدست
    نگشاید آهم از دل و رویم بخنده هم
    ازدرد و غم درون و برونم گره شدست
    دل سوخت چون سپند و گشادی نشد ز تو
    دردا که با تو سحر و فسونم گره شدست
    خواهم که بگسلم ز همه کام چون کنم
    در طبع سفله همت دونم گره شدست
    هر جام می که قطره فشان داده یی بغیر
    در دل هزار قطره ی خونم گره شدست
    هر کس گشاد یافت فغانی ازین کمند
    بیچاره من که بند جنونم گره شدست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha