کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بتان شهر که ترکانه باج می طلبند
    مراد سر بود از هر که تاج می طلبند
    نماند در جگرم آب و این سیه چشمان
    هنوز از ده ویران خراج می طلبند
    ز درد عشق دل خلق روزگار پرست
    بغایتی که طبیبان علاج می طلبند
    شکر ز شیر جدا می کنند یکجهتان
    نه همچو شیر و شکر امتزاج می طلبند
    درون درد کشان رخنه رخنه گشت و هنوز
    شراب لعل ز جام زجاج می طلبند
    منم که روی دلم در شکست کار خودست
    وگرنه گبر و مسلمان رواج می طلبند
    بجلوه یی نتوان شد چراغ خلوت انس
    صفای فطرت و لطف مزاج می طلبند
    مران ز انجمن خویش تنگدستان را
    که جرعه یی ز سر احتیاج می طلبند
    مده ز دست فغانی کمند زلف بتان
    که این مراد بشبهای داج می طلبند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha