کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آه کامشب دیده ام خوابی که میسوزد مرا
    خورده ام جایی می نابی که میسوزد مرا
    میتپد در خون دل بی صبر و یادم میدهد
    هر دم از گلگشت مهتابی که میسوزد مرا
    صحبت گرمی که دارد سر گرانم همچو شمع
    دیده ام زان ترک آدابی که میسوزد مرا
    آه از آن جادو که چون میآورد لب در فسون
    نکته یی میگوید از بابی که میسوزد مرا
    تشنه بودم بر لب آب و نخوردم جرعه یی
    دارم اکنون در جگر تابی که میسوزد مرا
    از کجا برخاستی امروز سرو من که باز
    دارد آنروی چو گل آبی که میسوزد مرا
    در نماز عاشقی شبها فغانی تا بروز
    حالتی دارد بمحرابی که میسوزد مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha