منور ساختی ای شمع خوبان محفل ما را
فروغ مطلع خورشید دادی منزل ما را
چراغ دیده ی دل شد زیمن مقدمت روشن
اثر بین طالع مسعود و بخت مقبل ما را
بآب دیده خواهم متصل ای سایه ی رحمت
که سرو سرکشت مایل شود آب و گل ما را
خلاص از قید هستی مینمود احبابرا مشکل
گشاد از حلقه ی زلف تو آید مشکل ما را
دل پر درد دارم ای طبیب عاشقان امشب
قدم چون رنجه کردی گوش کن درد دل ما را
خوش آنساعت که عشق خانه سوز وادی حیرت
بعزم کعبه ی مقصود بندد محمل ما را
فغانی چون گره کردند خوبان سنبل مشکین
بدام آرزو بستند مرغ بسمل ما را