کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جمالت دیده ها را مطلع انوار می سازد

    دهانت سینه ها را مخزن اسرار می سازد

    ندارد صرفه ای معشوق را هشیار گرداندن

    وگرنه غنچه را بلبل دل بیدار می سازد

    من آن مرغ سحرخیزم ریاض آفرینش را

    که فریادم نسیم صبح را بیدار می سازد

    مرا بیگانه کرد از دین و ایمان سر و بالایی

    که طوق قمریان را بر کمر زنار می سازد

    اگرچه نخل بی برگم به عشق امیدها دارم

    که آتش خار بی گل را گل بی خار می سازد

    شکیبایی زعاشق نیست حسن آشنارو را

    به یاد طوطیان آیینه با زنگار می سازد

    زجوش گل چنان شد تنگ جا بر نغمه پردازان

    که بلبل آشیان در رخنه دیوار می سازد

    مکن از تنگ چشمیهای گردون شکوه، ای رهرو

    که چشم تنگ سوزن رشته را هموار می سازد

    مخور چون گل زغفلت روی دست خنده شادی

    که دل را در دو غم می سازد و بسیار می سازد

    به حرف عقل پا از وادی مجنون مکش صائب

    که این ره پای خواب آلود را بیدار می سازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha