کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به داغی عشق کار مردم دیوانه می سازد

    خوش آن ساقی که کار بحر از پیمانه می سازد

    زبان برق عالمسوز کوتاه است از ان خرمن

    که از بهر دهان مور قفل از دانه می سازد

    زهمکاری بلایی نیست بدتر اهل غیرت را

    جنون بر هر که زور آرد مرا دیوانه می سازد

    چنین گر رخنه درجان می کند زلف سبکدستش

    به اندک فرصتی از استخوانم شانه می سازد

    درین بستانسرا هر لاله و گل را که می بینم

    به انداز لب میگون او پیمانه می سازد

    نشاط عید نتواند گشودن عقده دل را

    کلید ماه نو را قفل ما دندانه می سازد

    درین طوفان که موج از دیر جنبیدن خطر دارد

    حباب ساده دل بر روی دریا خانه می سازد

    می گلرنگ بیجا آبروی خویش می ریزد

    گل روی تو کی با شبنم بیگانه می سازد؟

    سر دیوانگی داری درین محفل اگر صائب

    به یک سیلی فلک دیوانه را فرزانه می سازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha