به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد
ز عارض تو چراغ بهار روشن شد
چراغ گل که از وچشم باغ روشن بود
ز شرم روی تو پنهان به زیر دامن شد
مرا پریدن چشم است نامه اعمال
که صبح محشر من آن بیاض گردن شد
به چشم روزنه اش دایم آب می گردد
زآفتاب تو هرخانه ای که روشن شد
کنون که چاک گریبان گذشت از دامن
مرا ازین چه که مژگان به چشم سوزن شد
ز آشنائی آن زلف دست کوته دار
که کوه طاقت من سنگ این فلاخن شد
امان نمی دهد انکار عشق زاهد را
بس است راه غنیم کسی که رهزن شد
به تازیانه غیرت سری برآراز خاک
که دانه سبز شد وخوشه کردوخرمن شد
خوشم به سینه صد چاک چون قفس صائب
که دام عیش بودخانه ای که روزن شد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.