به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ورود / ثبت نام
ورود به گنجینه فارسی
کاربر جدید هستید ؟
ثبت نام
سفارش های من
پرداختی های من
پیام های من
تغییر کلمه عبور
خروج
صفحه اصلی
ایران بزرگ
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
همه سخنوران
ابن سینا | شیخ الرئیس
ابن یمین
ابوالحسن فراهانی
ابوالفرج رونی
ابوالقاسم فردوسی
ابوسعید ابوالخیر
ابولقاسم لاهوتی
ابومنصور دقیقی
ابومنصور معمری
اثیر اخسیکتی
ادیب صابر ترمذی
آذر بیگدلی
ازرقی هروی
استاد رودکی
اسدی توسی
اسیر شهرستانی
اسیری لاهیجی
آشفته شیرازی
اشو زرتشت
افسر کرمانی
افسرالملوک عاملی
اقبال لاهوری
الهامی کرمانشاهی
امام غزالی
امامی هروی
امیر حسینی غوری
امیر خسرو دهلوی
امیر معزی
امیرشاهی سبزواری
انوری ابیوردی
اهلی شیرازی
اوحدالدین کرمانی
اوحدی مراغه ای
ایرانشاه
ایرج میرزا
بابا افضل کاشی
بابا طاهر
بارق شفیعی
بازار صابر
بدیع بلخی
بلند اقبال
بیدل دهلوی
بیرنگ کوهدامنی
بیهقی
پروین اعتصامی
پوریای ولی
ترکی شیرازی
تیمورشاه درانی
جامی هروی
جلال عضد یزدی
جمال الدین اصفهانی
جهان ملک خاتون
جویا تبریزی
جیحون یزدی
چاندرا بهان برهمن
حاجب شیرازی
حافظ شیرازی
حزین لاهیجی
حِسام خوسفی
حسن غزنوی
حسین خوارزمی
حسین کنگرتی
حکیم سبزواری
حکیم سنایی غزنوی
حکیم عمر خیام
حکیم ناصر خسرو
حکیم نزاری قهستانی
حکیم نظامی گنجوی
حمیدالدین بلخی
حیدر شیرازی
حیدری وجودی
خاقانی شروانی
خالد نقشبندی
خلیل الله خلیلی
خواجه عبدالله
خواجه نصیرالدین توسی
خواجوی کرمانی
خیالی بخاری
داوی پریشان
دهقان کابلی
رابعه بلخی
رحیم خان خانان
رشحه اصفهانی
رضا مایل هروی
رضاقلی هدایت
رضیالدین آرتیمانی
رفیق اصفهانی
رهی معیری
زرتشت بهرام پژدو
سحاب اصفهانی
سراج قمری
سراینده فرامرز نامه
سرمد کاشانی
سعدالدین وراوینی
سعدی شیرازی
سعیدا یزدی
سلطان باهو
سلطان محمود
سلطان ولد
سلمان ساوجی
سلیم تهرانی
سلیمان لایق
سلیمی جرونی
سوزنی سمرقندی
سیدای نَسَفی
سیف فرغانی
شاه نعمت الله
شاهدی
شرف الدین بخاری
شمس مغربی
شهابالدین سُهرِوَردی
شهرزاد | هزار و یک شب
شهریار
شوکت بخاری
شیخ بهایی
شیخ فخرالدین عراقی
صابر همدانی
صامت بروجردی
صائب تبریزی
صغیر اصفهانی
صفای اصفهانی
صفی علیشاه
صوفی محمد هروی
ضیاءالدین نَخشَبی
طاهره زرین تاج
طبیب اصفهانی
طغرای مشهدی
طغرل احراری
ظهیر فاریابی
ظهیری سمرقندی
عارف قزوینی
عبادی مروزی
عباس صبوحی
عبدالحق بیتات
عبدالقادر گیلانی
عبدالواسع جبلی
عبید زاکانی
عرفی شیرازی
عروضی سمرقندی
عسجدی مروزی
عشقری
عطار تونی
عطار نیشابوری
علی شیر نوایی
عمادالدین نسیمی
عمان سامانی
عمعق بخاری
عنصرالمعالی کیکاووس
عنصری بلخی
عینالقضات همدانی
عیوقی
غالب دهلوی
غبار همدانی
فایز دشتی
فخر الدین اسعد گرگانی
فرخی سیستانی
فرخی یزدی
فرزانه خجندی
فروغی بسطامی
فصیحی هروی
فضولی بغدادی
فغانی شیرازی
فلکی شروانی
فیاض لاهیجی
فیض کاشانی
قاسم انوار
قانعی توسی
قائم مقام فراهانی
قدسی مشهدی
قرآن به فارسی
قصاب کاشانی
قطران تبریزی
قهار عاصی
قوامی رازی
قیصر امین پور
کارو
کسایی مروزی
کلیم کاشانی
کمال الدین اصفهانی
کمال الدین خجندی
کوهی
گل نظر کلدی
گلرخسار صفی اوا
گورو گوبیند سینگ
لایق شیرعلی
لبیبی
مجد همگر
مجیرالدین بیلقانی
محتشم کاشانی
محقق ترمذی
محمد بن منور
محمد كوسج
محمود شبستری
محیط قمی
محیی الدین ابن عربی
مختاری غزنوی
مخفی بدخشی
مسعود سعد سلمان
مشتاق اصفهانی
ملا احمد نراقی
ملا مسیح پانی پتی
منوچهری دامغانی
مهستی گنجوی
مولانا بلخی
مولانا ناصر بخاری
مومن قناعت
میرداماد
میرزا آقاخان کرمانی
میرزا حبیب خراسانی
میرزا قاآنی
میرزاده عشقی
میلی مهشدی هروی
نجم الدین رازی
نصرالله منشی
نصیر جهرمی
نظام قاری
نظیری نیشابوری
نعیم فراشری آلبانیایی
نورعلی شاه
نوعی خبوشانی
نیر تبریزی
هاتف اصفهانی
هلالی جغتایی
همام تبریزی
هوشنگ ابتهاج
واعظ قزوینی
وحدت کرمانشاهی
وحشی باقفی
وحید قزوینی
وطواط بلخی
وفایی شوشتری
وفایی مهابادی
همه آثار
منوی دسترسی
صفحه اصلی
پیام های من
ایران
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
پشتیبانی مالی از شاعر یا کتاب
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
ورود به صفحه کاربری
تماس با ما
درباره ما
صفحه اصلی
کتابخانه دیجیتال
کتابخانه دیجیتال
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
صائب تبریزی
صائب تبریزی
دیوان اشعار | صائب تبریزی
غزلیات صائب
غزل 3001 - 4000
366
غزل شمارهٔ ۳۰۰۱: مرا پیمانه کی سیر از شراب ناب می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۰۲: محبت حسن را سرگرم در بیداد می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۰۳: محبت سنگ خارا را ز اهل درد می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۰۴: چها تا با هوسناکان کند رخسار گلرنگش
غزل شمارهٔ ۳۰۰۵: جمالت دیده ها را مطلع انوار می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۰۶: چراغ حسن را دامان خط مستور می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۰۷: نمک داغ مرا چون مرهم کافور می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۰۸: برای رزق من گردون عبث تدبیر می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۰۹: دل خام مرا رخسار آتشناک می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۰: غم من عالم بیدرد را غمخواره می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۱: زشکر خنده لعل او روان را تازه می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۲: لبش از خنده دندان نما جان تازه می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۳: فرنگی طلعتی کز دین مرا بیگانه می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۴: به داغی عشق کار مردم دیوانه می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۵: خمار باده مهر دوستان را کینه می سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۶: سرشک گرم با مژگان و چشم تر نمی سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۷: زشوق عالم بالا روان با تن نمی سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۸: دماغ خشک ما را باده رنگین نمی سازد
غزل شمارهٔ ۳۰۱۹: مکن کاری که از جورت دل اندوهگین لرزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۰: قدح لبریز چون شد از شراب ناب می لرزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۱: به مقدار بصیرت خاطر آگاه می لرزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۲: مرا چون دل تپد در بر، دل جانانه می لرزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۳: دل ما بر سیه روزان فقر از خود فزون سوزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۴: سرشک گرم در چشم تر من خواب می سوزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۵: اگرچه شمع کافوری خرد در خانه می سوزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۶: خمار می مرا در گوشه میخانه می سوزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۷: کدامین روز بر حالم دل خارا نمی سوزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۸: مرا صد آه یکبار از دل صد چاک می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۲۹: غبار تیره بختی از دهان شکوه می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۰: ز ماتمخانه ما نغمه عشرت کجا خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۱: ز اشک دیده بیدرد زنگ از دل کجا خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۲: به مستی آه خون آلود از دل بیشتر خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۳: زرفتارت امان از عالم ایجاد برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۴: زدین ناقصم از سبحه استغفار برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۵: مسیحا از سر بالین من رنجور برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۶: خوشا افتاده ای کز خاک ره چالاک برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۷: مرا آن روز از آیینه دل زنگ برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۸: به عزم رقص چون سرو قباپوش تو برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۳۹: نشد از دل غبار از شیشه و پیمانه برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۰: کجا تدبیر پیران کهنسال از جوان خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۱: کجا بی باده زنگ از خاطر اندوهگین خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۲: زرخسار تو رنگ از گلشن ایجاد می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۳: مرا از دل زقرب خط دلبر دود می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۴: زسوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۵: مرا اسباب عشرت از دل دیوانه می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۶: دل هر کس به تعظیم سخن از جا نمی خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۷: زدل زنگ ملال از باده احمر نمی خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۸: غبار غم به می از جان غم پرور نمی خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۴۹: که می نالد که آه از جان شیدا برنمی خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۰: سیاهی از دل چون گلخن ما برنمی خیزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۱: تلاش نام داری چون نگین تن در سیاهی ده
غزل شمارهٔ ۳۰۵۲: به کشت خشمگینان آتش از ابر بلا ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۳: ترا از ساده لوحی هر که گل در پیرهن ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۴: گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۵: به مستی بی طلب بوس از دهان یار می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۶: مسلسل حرف از ان مژگان خوش تقریر می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۷: کجا خون مرا آن ساقی طناز می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۸: غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۵۹: زیاد آن ستمگر از رخ من رنگ می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۰: اگر در دام او اشکی دل دیوانه می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۱: به دلهای فگار آن لعل روشن گوهر آویزد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۲: هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۳: زپیری حرص دنیا نفس طامع را دو بالا شد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۴: فروغ حسن یار از چهره گلزار پیدا شد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۵: زروی لاله رنگت آب رونق از چمنها شد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۶: اگر ناقص به روشن گوهری واصل تواند شد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۷: حجاب آسمان کی مانع ما می تواند شد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۸: که ساکن در دل ویرانه ما می تواند شد
غزل شمارهٔ ۳۰۶۹: ز اکسیر قناعت خاک شکر می تواند شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۰: که با قد دو تا از مرگ غافل می تواند شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۱: چنین گر آتشین از باده آن رخسار خواهد شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۲: به این عنوان اگر روی تو آتشناک خواهد شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۳: گل از نشو و نماگر این چنین برجسته خواهد شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۴: نصیب از نعمت بسیار دیگرگون نخواهد شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۵: زنور عارضش هر ذره ای خورشید منظر شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۶: به دل باشد گران چشمی که بی اشک دمادم شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۷: نگار نوخطی رام نگاه صید بندم شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۸: رگ جانها به هم پیوسته شد زلف پریشان شد
غزل شمارهٔ ۳۰۷۹: ز خط رویش چراغ دیده شب زنده داران شد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۰: دل تاریک من روشن زفیض صبحگاهی شد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۱: زدل طرفی نبستی در جهان گل چه خواهی شد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۲: بهار نوجوانی رفت، کی دیوانه خواهی شد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۳: اگر از خال لب مهر دهان من نخواهی شد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۴: گریبان چاکی عشاق از ذوق فنا باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۵: بهشت و دوزخ ما هجر و وصل آن پسر باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۶: غرور نوخطان افزون زخوبان دگر باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۷: به مقدار تمنا داغ در دل جلوه گر باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۸: دل آزاد طبعان فارغ از قید هوس باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۸۹: لب نو خط جانان دور باش بوالهوس باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۰: مرا پیغام لطفی از زبان خامه بس باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۱: اگر جان دربهای می دهی بر می ستم باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۲: دمی کز روی آگاهی بود تیغ دودم باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۳: خوشا دردی که از چشم بداندیشان نهان باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۴: مرا دوری به جای خویش با آن سیمتن باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۵: چه امید برومندی مرا زان سیمتن باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۶: اگر فتح جگرداران به تیغ افراختن باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۷: دمی چون صبح می خواهم درین عالم زمن باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۸: کیم من تا سلیمان میهمان خوان من باشد
غزل شمارهٔ ۳۰۹۹: در آغاز محبت خاطر عاشق غمین باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۰: ز ابروی تو دل گردد زره، گر آهنین باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۱: به خاک و خون کشیدی ز انتظارم، این چنین باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۲: خوشا رندی که در میخانه اش آن آبرو باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۳: من ناکس کیم تا در سرشتم آرزو باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۴: نهان در ابر دایم آفتاب زندگی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۵: ز فرمان قضا گردنکشی دیوانگی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۶: به مستی از ته دل آدمی خشنود می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۷: دو شب از ماه نو سالی به عید امید می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۸: نگاه نرگس نیلوفری خونخوار می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۰۹: پرستاری دل افگار را دشوار می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۰: طلبکار خدا را درد دل بسیار می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۱: تو پنداری دل خوش در جهان بسیار می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۲: حضور قلب کی در سینه پرشور می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۳: گل بی خار را شبنم زچشم شور می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۴: بهار زندگانی با خزان همدوش می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۵: دل بی آرزو آسوده از تشویش می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۶: صفا دارد جهان تا دل زکلفت پاک می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۷: گرفتاری به قدر رشته آمال می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۸: زسالک شکوه پردازی نه شرط راه می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۱۹: زدوری بیش وصل دلبران جانکاه می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۰: خرابیهای ظاهر حافظ دیوانه می باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۱: دل یکرنگ در غمخانه دنیا نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۲: بهشتی بی دماغان را به از خلوت نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۳: دل پر آرزو خالی زشور و شر نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۴: شراب بیخودی در شیشه و ساغر نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۵: اثر آه و فغان را در دل خرم نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۶: گلستان ارم جز عارض جانان نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۷: نظرگاهی مرا غیر از دل روشن نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۸: حصاری آدمی را به زهمواری نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۱۲۹: سخن را از خموشی پرده بر رو گر دهن پوشد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۰: دل ظالم از آب چشم مظلومان نیندیشد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۱: زجوش مغز مستان را به سردستار می رقصد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۲: سبک مغزی کز اسباب جهان بر خویش می بالد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۳: خط شبرنگ از ان لعل لب گلرنگ می بالد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۴: نسیم مصر با صد کاروان یوسف لقا آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۵: به ناز افراختی قامت فلکها در سجود آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۶: نماند بر زمین هر کس به طینت خاکسار آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۷: بده ساقی می گلگون که ایام بهار آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۸: در و دیوار در وجد از نسیم نوبهار آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۳۹: زمین و آسمان از ناله من در خروش آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۴۰: شدم آسوده تا از دیده اشک لاله رنگ آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۴۱: زدلسوزان مرا بر سر همین داغ جنون آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۴۲: خرد از سر زجوش شعله سودا برون آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۴۳: به عنوانی از ان لب خط جان پرور برون آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۴۴: به دور خط زشرم آن لعل جان پرور برون آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۴۵: به طوف خاک من گر آن سراپا ناز می آمد
غزل شمارهٔ ۳۱۴۶: چنین ساقی اگر دور شراب ناب گرداند
غزل شمارهٔ ۳۱۴۷: نه آن مرغم که گرد عالمم پرواز گرداند
غزل شمارهٔ ۳۱۴۸: دل شیرین نمی گردد به سیل از جای خود، ورنه
غزل شمارهٔ ۳۱۴۹: نه هر پیمانه ای از حال خود ما را بگرداند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۰: زخود بیگانگی را آشنایی عشق می داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۱: زمین را وحشی رم کرده یک کف خاک می داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۲: کجا داغ جنون را قدر هر فرزانه می داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۳: زبی پروایی آن بیدرد قدر ما نمی داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۴: چه شد قدر مرا گر چرخ دون پرور نمی داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۵: بهار عارض او را به سامان کس نمی داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۶: چه شد گر خصم بداختر بهای من نمی داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۷: دل دیوانه من دوست از دشمن نمی داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۸: زنقش آرزو دل پاک گردیدن نمی داند
غزل شمارهٔ ۳۱۵۹: زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۰: اگر ته جرعه خود یار بر خاک من افشاند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۱: که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۲: نگردد زهر سبز آنجا که تریاق از زمین روید
غزل شمارهٔ ۳۱۶۳: ز اسباب جهان حسرت به دنیادار می ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۴: زخون خوردن اثرهای نمایان باز می ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۵: نصیب خویش هر کس یافت در دنیا نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۶: دل از غش صاف چون گردید در دنیا نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۷: زدوزخ گرمی هنگامه صحبت نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۸: زدل در سینه غیر از آه غم پرور نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۶۹: سخن پوشیده در لعل لب جانان نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۰: به دل مژگان آن ناآشنا پنهان نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۱: دهان تنگ آن شیرین پسر پنهان نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۲: سر شوریده را فکر سرانجامی نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۳: زآتش گل به اعجاز رخ نیکو برویاند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۴: حباب و موج را هر کس که از دریا جدا بیند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۵: رخ بهبود کار خویش آن غافل چسان بیند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۶: همین سرگشتگی چشم حریص از مال می بیند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۷: کسی کز عقل وحشی شد چون مجنون بد نمی بیند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۸: زحیرت عاشق از نظاره اغیار گل چیند
غزل شمارهٔ ۳۱۷۹: زسنگ کودکان از پا دل دیوانه ننشیند
غزل شمارهٔ ۳۱۸۰: زخون دل شراب، از پاره دل کن کباب خود
غزل شمارهٔ ۳۱۸۱: تو از نام بلند ای نوجوان بردار کام خود
غزل شمارهٔ ۳۱۸۲: کسی تا کی خورد چون شمع رزق از استخوان خود
غزل شمارهٔ ۳۱۸۳: به بی برگی قناعت می کنم تا نوبهار آید
غزل شمارهٔ ۳۱۸۴: به همت کشتی تن را شکستم تا چه پیش آید
غزل شمارهٔ ۳۱۸۵: نه چندان است شوق من که از دل بر زبان آید
غزل شمارهٔ ۳۱۸۶: کجا از هر مقلد کار ارباب بیان آید
غزل شمارهٔ ۳۱۸۷: به مهر و مه کجا از مغز ما سودا برون آید
غزل شمارهٔ ۳۱۸۸: کجا آسان زقید جسم پای دل برون آید
غزل شمارهٔ ۳۱۸۹: به امید چه از تن غافلان را جان برون آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۰: زقید جسم جانهای عزیز آسان برون آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۱: اگر طوفان زچشم خونفشان من برون آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۲: گر از نظاره خورشید در چشم آب می آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۳: مرا از غفلت خود بر سر این بیداد می آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۴: به گوشم ناله اغیار دردآلود می آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۵: غم عالم به دل از دیده خونبار می آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۶: دل از مژگان خواب آلود در زنهار می آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۷: درین صحرا که یارب از پی نخجیر می آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۸: به قتل من چنان بیتاب آن شمشیر می آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۹: به آیین تمام از خم شراب صاف می آید
غزل شمارهٔ ۳۲۰۰: شود پاک از گنه هر کس به کوی عشق می آید
غزل شمارهٔ ۳۲۰۱: که بر بالین من با قامت چالاک می آید
غزل شمارهٔ ۳۲۰۲: به آسانی به روی زرد ما کی رنگ می آید
غزل شمارهٔ ۳۲۰۳: نفس از سینه ام از بس به خون آغشته می آید
غزل شمارهٔ ۳۲۰۴: از ان گلشن دل گستاخ من گل چیده می آید
غزل شمارهٔ ۳۲۰۵: اگر درد مرا زان بی مروت چاره می آید
غزل شمارهٔ ۳۲۰۶: بغیر از دل مصاف عشق دیگر از که می آید
غزل شمارهٔ ۳۲۰۷: کدامین آتشین سیما به این ویرانه می آید
غزل شمارهٔ ۳۲۰۸: گران گشتم به چشمش بس که رفتم بی طلب سویش
غزل شمارهٔ ۳۲۰۹: نه بیدردی است گر اشکم به چشم تر نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۰: ز آهم نم به چشم چرخ بداختر نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۱: ز مغز من به صهبا خشکی غم برنمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۲: مصفا تا نمی گردد، زتن جان بر نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۳: خیال او به تدبیر از دل من برنمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۴: زدل کاری که آید از لب خندان نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۵: زانجم نور مه در دیده روزن نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۶: به کار سینه صافان دیده روشن نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۷: زمن راز دل صدچاک پوشیدن نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۸: به خاطر هیچگه آن قامت موزون نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۱۹: زدست خواجه از ابرام زر بیرون نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۰: تمنا از دل اهل هوس بیرون نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۱: تمنا از دل اهل هوس بیرون نمی آید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۲: نبیند زیر پای خویش، رعنا این چنین باید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۳: زدل رم می کند، چشم بلاجو این چنین باید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۴: نوا پیوسته در بزم شراب ناب می باید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۵: زسوز عشق داغی بر دل افگار می باید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۶: نکویان را عتاب و لطف با هم یار می باید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۷: قبول عشق سرکش را دل دیوانه می باید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۸: مدام از عشق جوشی در دل بی کینه می باید
غزل شمارهٔ ۳۲۲۹: مگر زلف سبکسیر تو از جولان بیاساید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۰: دل عاشق کجا از ساغر سرشار بگشاید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۱: دل عاشق کی از هر نسخه وصف الحال بگشاید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۲: به هر نامحرمی عاشق لب اظهار نگشاید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۳: گره تا کی ز ابروی سخن پرداز نگشاید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۴: حواس کم خرد را نفس جاهل کار فرماید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۵: مقام بوسه لب زان عارض سیراب می جوید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۶: به می آن کس که کلفت از دل پرشور من شوید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۷: غبار کلفت از دل ساغر سرشار می شوید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۸: زدل زنگ کدورت چشم خونپالا نمی شوید
غزل شمارهٔ ۳۲۳۹: صدف گرد یتیمی از رخ گوهر نمی شوید
غزل شمارهٔ ۳۲۴۰: که حال دردمندان پیش چشم یار می گوید
غزل شمارهٔ ۳۲۴۱: دل سودازده در طره دلدار افتاد
غزل شمارهٔ ۳۲۴۲: هرکه را چشم بر آن طاق دو ابرو افتاد
غزل شمارهٔ ۳۲۴۳: عشق تا هست عنان را به هوس نتوان داد
غزل شمارهٔ ۳۲۴۴: آن که از عمر سبکسیر وفا می طلبد
غزل شمارهٔ ۳۲۴۵: هرکه از گریه بیدرد اثر می طلبد
غزل شمارهٔ ۳۲۴۶: قطره بیجگری کز نظر ما افتد
غزل شمارهٔ ۳۲۴۷: نوبت عقده گشایی چو به ما می افتد
غزل شمارهٔ ۳۲۴۸: دل ارباب تنعم ز نوا می افتد
غزل شمارهٔ ۳۲۴۹: هرکجا پرتو جانانه ما می افتد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۰: کور باد آن که ز روی تو نظر می پیچد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۱: یوسفی نیست دل خوش که هویدا گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۲: زهر، تریاق به اکسیر مدارا گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۳: نفس از توبه صادق دم عیسی گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۴: جوهر می ز رگ ابر مثنی گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۵: پنبه گوشم اگر پنبه مینا گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۶: آب خوب است لب خشکی ازو تر گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۷: سخن عشق محال است مکرر گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۸: حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۵۹: هرکه باریک شد از فکر، سخنور گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۰: نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۱: چه بهشتی است که یارم ز سفر برگردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۲: که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۳: که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۴: در واکرده، در بسته ز دربان گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۵: خواب هرکس ز خیال تو پریشان گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۶: دل ما کی تهی از درد به افغان گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۷: چشم شوخ تو چو بر همزن مژگان گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۸: نخل قد تو به باغی که خرامان گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۶۹: سر شوریده ز تسلیم به سامان گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۰: نفس سرکش چه خیال است به فرمان گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۱: چون ز می صفحه رخسار تو گلگون گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۲: گر چنین خون دل ازان طره مشکین گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۳: گر چنین خون دل ازان طره مشکین گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۴: منحرف از نگه آن قبله ابرو گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۵: از نظر بازی من چشم سخنگو گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۶: وقت ارباب دل آشفته به مویی گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۷: عقده چون وقت رسد عقده گشا می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۸: هرکه تسلیم به فرمان قضا می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۷۹: دولت حسن ز خط زیر و زبر می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۰: دل هرکس که مقید به هوس می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۱: سر ارباب جدل خرج زبان می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۲: راست آزرده کی از زخم زبان می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۳: دیدنت باعث سرسبزی جان می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۴: آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۵: اشک دریادل ما گرد جهان می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۶: صبر در عشق ز دلها سفری می گردد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۷: کوه در بادیه شوق کمر می بندد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۸: غنچه باغ حیا سر به گریبان خندد
غزل شمارهٔ ۳۲۸۹: دل سنگین ترا هر که به انصاف آرد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۰: کلفت از سینه می ناب برون می آرد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۱: تیغ سیراب تو فیض دم عیسی دارد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۲: چهره ات رنگ ز گلدسته مینا دارد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۳: دل آسوده طمع هر که ز دنیا دارد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۴: می در آن لعل گهربار تماشا دارد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۵: عاشق از طعنه اغیار چه پروا دارد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۶: از ترشرویی ما خاک چه پروا دارد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۷: آه عشاق سینه روز اثرها دارد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۸: چشم پرکار تو در پرده بیانها دارد
غزل شمارهٔ ۳۲۹۹: مرهم زخم مرا شور محبت دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۰: سالک از منزل نزدیک شکایت دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۱: شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۲: سخنی کز دل بیتاب بود پردارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۳: عشق صد لخت جگر بر مژه تر دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۴: می کجا مهر حجاب از لب ما بردارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۵: حسن در خانه زین جلوه دیگر دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۶: رهرو عشق کی اندیشه منزل دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۷: خصم را عقل مقید به تحمل دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۸: در خور مزد فلک کار به آدم دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۰۹: بحر هر چند به بر همچو حبابم دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۱۰: دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۱۱: رهرو عشق چه پروای مغیلان دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۱۲: تشنگان حال جگر سوختگان می دانند
غزل شمارهٔ ۳۳۱۳: سالک امید نجات از دل روشن دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۱۴: از بتان شسته عذاری که حجابی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۱۵: لب لعل تو اگر جام شرابی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۱۶: هر که چون زانوی خود آینه داری دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۱۷: هر که رخساره آیینه گدازی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۱۸: حسن نو خط تو سرمایه نازی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۱۹: گوشه گیری که لب نان حلالی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۰: هر کف خاک ز احسان تو جانی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۱: نرگس از دور به آن چشم نگاهی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۲: ذره ام چشم به خورشید لقایی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۳: جام می چهره اندیشه نمایی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۴: دل آگاه ز تن فکر رهایی دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۵: پاس اندوه دل تنگ نگه می دارد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۶: نه همین فکر مرا روز به من نگذارد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۷: دل و دین و خرد و هوش مرا صهبا برد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۸: سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۹: دل محال است ز ما عشوه دنیا ببرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳۰: هر که آیینه به روشنگر ساغر ببرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳۱: صائب این بار به صد دست نگه خواهم داشت
غزل شمارهٔ ۳۳۳۲: هر که چون غنچه سر خود به گریبان نبرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳۳: جان کس از دیدن آن سیب زنخدان نبرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳۴: از سری جوی سعادت که ز دولت گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳۵: زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳۶: چه عجب تیر خدنگ تو گر از دل گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳۷: هر کجا قصه آن طره و کاکل گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳۸: کلفت از مردم آزاده شتابان گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۳۹: روز و شب بر من مهجور به تلخی گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۰: پای بر چرخ نهد هر که ز سر می گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۱: روزگار طرب و نوبت غم می گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۲: از میان تیغ برآورد که زمان می گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۳: کعبه از کوی تو لبیک زنان می گذرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۴: غنچه راز مرا آه به ناخن وا کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۵: دولت از دیده بیدار طلب باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۶: خویش را پیشتر از مرگ خبر باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۷: ای دل از دشمن خاموش حذر باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۸: نوبهارست سرانجام زری باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۴۹: دل چون آینه را تار نمی باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۰: روی آیینه دل تار نمی باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۱: خنده چون کبک به آواز نمی باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۲: رو نهان از دل بی کینه نمی باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۳: رخنه هایی که مرا در جگر آن مژگان کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۴: حسن روزی که صف آرایی آن مژگان کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۵: از تپش منع دل بی سر و پا نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۶: قطع امید ازان موی کمر نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۷: دامن دولت دنیا نتوان سخت گرفت
غزل شمارهٔ ۳۳۵۸: دعوی بوسه به آن غنچه دهن نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۵۹: تا حیا قطع نظر زان گل رخسار نکرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۰: برق را در نظر آور به خس و خار چه کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۱: سیل را در نظر آور که به ویرانه چه کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۲: سیر حسن خود اگر در دل ما خواهی کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۳: آن که منع من مخمور ز صهبا می کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۴: از دو عالم دل اگر رو به سویدا می کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۵: بی تو گر شاخ گلی دیده تماشا می کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۶: حسن آن روز که آیینه مصفا می کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۷: در چمن جلوه گر آن قامت رعنا می کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۸: خضر اگر چاشنی تیغ شهادت می کرد
غزل شمارهٔ ۳۳۶۹: از خموشی دل روشن گهران آب خورد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۰: چند دل خون خود از دوری احباب خورد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۱: اوست عاقل که درین غمکده صهبا نخورد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۲: جان ما تاب زهر زلف پریشان نخورد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۳: شعله شوق اگر در دل خارا گیرد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۴: زاهد خشک ز میخانه چه لذت گیرد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۵: هر که در وقت جوانی ره طاعت گیرد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۶: اگر آن غنچه دهن مهر ز لب برگیرد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۷: چه تمتع ز لبش دیده حیران گیرد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۸: کیست دست من آزاده ز یاران گیرد
غزل شمارهٔ ۳۳۷۹: تا دلی از کف ارباب وفا می گیرد
غزل شمارهٔ ۳۳۸۰: شد فنا هر که سر از تیغ شهادت وا زد
غزل شمارهٔ ۳۳۸۱: قدم از صدق درین مرحله می باید زد
غزل شمارهٔ ۳۳۸۲: عشق اول به دل سوخته آدم زد
غزل شمارهٔ ۳۳۸۳: قطره آن کس که پی آب به ظلمت می زد
غزل شمارهٔ ۳۳۸۴: هرکه در دامن ارباب نظر دست نزد
غزل شمارهٔ ۳۳۸۵: آن کسی چشم و چراغ است نظر بازان را
غزل شمارهٔ ۳۳۸۶: نیست ممکن دل آشفته به سر پردازد
غزل شمارهٔ ۳۳۸۷: عاشق محو به دلدار نمی پردازد
غزل شمارهٔ ۳۳۸۸: گوهر عکس لبش گر به شراب اندازد
غزل شمارهٔ ۳۳۸۹: باد اگر پرده ز رخساره یار اندازد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۰: بر ز نخدان تو هرکس که نگاه اندازد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۱: اشک را دیده من گوهر غلطان سازد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۲: زهر را صبر جوانمرد شکر می سازد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۳: صبر را زمزمه من سفری می سازد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۴: سینه را تیره هوا و هوسی می سازد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۵: چه میان است که دایم چو دل من لرزد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۶: پیر بر زندگی افزون ز جوان می لرزد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۷: در حریمی که گل روی ایاغ افروزد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۸: عشق در سینه خس و خار تمنا سوزد
غزل شمارهٔ ۳۳۹۹: اشک گرمم جگر وادی محشر سوزد
غزل شمارهٔ ۳۴۰۰: پایم از گرمی رفتار چنان می سوزد
غزل شمارهٔ ۳۴۰۱: هر که زشت است همان زشت به عقبی خیزد
غزل شمارهٔ ۳۴۰۲: دل اگر از سر اخلاص ز جا برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۴۰۳: چون خط از چهره آن ماه لقا برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۴۰۴: در گنه اشک ندامت ز جگر برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۴۰۵: منعم از خواب عدم تیره روان برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۴۰۶: نه ز می خوردن ما شور و شری برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۴۰۷: می توان گرد خط از آینه حسن زدود
غزل شمارهٔ ۳۴۰۸: گریه ابری است که از دامن دل می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۴۰۹: زنگ غفلت ز دل من نگران می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۰: من که دارم که گلم بر سر بالین ریزد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۱: عشق در پای گلی رنگ وفا می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۲: زین سعادت که ز بال و پر ما می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۳: صبر هر چند به دل رنگ حضر می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۴: محو دیدار تو راحت ز الم نشناسد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۵: چه خیال است به تیغش دل بیتاب رسد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۶: تا کیم نوحه به گوش از دل ناشاد رسد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۷: کوهکن کیست به گرد من شیدا برسد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۸: جذبه شوق اگر از جانب کنعان نرسد
غزل شمارهٔ ۳۴۱۹: دل به مطلب اگر از راه تپیدن نرسد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۰: چشم عاشق پی جانان به پریدن نرسد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۱: بی تب و تاب به مخمور شرابی نرسد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۲: دل تهی ناشده از خویش به جایی نرسد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۳: پیش مژگان درازت که هدف خواهد شد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۴: خط شبرنگ ز روی تو عیان خواهد شد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۵: خارج از پرده آهنگ نمی باید شد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۶: هر که ایام خط از سیمبران غافل شد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۷: جگر پاره اگر مایده خوانم شد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۸: لوح محفوظ شد آن دیده که حیران تو شد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۹: بیت معمور شد آن خانه که ویران تو شد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۰: اگر آن غمزه خونریز مصور می شد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۱: پیر گردیدی و کشت املت زرد نشد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۲: صاف با ما دل آن شعله بیباک نشد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۳: عاشقان را چه غم از سلسله پا باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۴: چند جان سختی ما سنگ ره ما باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۵: ساقی بزم اگر آن دلبر رعنا باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۶: شمع با مضطرب از دست حمایت باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۷: قبله زن صفتان آینه زر باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۸: چشم ناقص گهران بر زر و زیور باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۳۹: پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۴۰: دایم از فکر سفر پیر مشوش باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۴۱: من و راهی که ز سر سنگ نشانش باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۴۲: نیست در دست مرا غیر دعا، خوش باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۴۳: دل ازان دورتر افتاده که واصل باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۴۴: گر صفای حرم کعبه ز زمزم باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۴۵: نقد روشن گهران در گره غم باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۴۶: نقد جان را لب خاموش نگهبان باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۴۷: نمک صبح در آن است که خندان باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۴۸: اهل دل اوست که در وسعت خلق افزاید
غزل شمارهٔ ۳۴۴۹: آسمان ساغری از محفل مردان باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۰: آتش قافله ما دل روشن باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۱: بیخودی بال و پر روح گشودن باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۲: زردی روی من از باده کشیدن باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۳: داغ هر لاله که بر سینه هامون باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۴: چشم بیدار چراغ سر بالین باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۵: هرکه را چشم بر آن گوشه ابرو باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۶: نیستم گل که مرا برگ نثاری باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۷: گرچه آن سرو روان در همه جا می باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۸: کی دل سالک سرگشته بجا می باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۵۹: ظاهر و باطن مردان به صفا می باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۰: پیچ و خم لازمه رشته جان می باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۱: دیده زنده دلان اشک فشان می باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۲: شکوه اهل دل از خلق نهان می باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۳: دل سودازدگان گوشه نشین می باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۴: دل پیران کهنسال غمین می باشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۵: چهره زرد، مرا ساغر زر می بخشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۶: جذبه ای کو که مرا جانب دلدار کشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۷: دل چسان دست ازان طره طرار کشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۸: چند چون طفل ز انگشت کسی شیر کشد
غزل شمارهٔ ۳۴۶۹: کی ز تن کار دل خسته به آرام کشد
غزل شمارهٔ ۳۴۷۰: هرکه اینجا ز جگر آه ندامت نکشد
غزل شمارهٔ ۳۴۷۱: سر آزاده ما منت افسر نکشد
غزل شمارهٔ ۳۴۷۲: عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد
غزل شمارهٔ ۳۴۷۳: تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد
غزل شمارهٔ ۳۴۷۴: دیگر از پرده برون نغمه طنبور آمد
غزل شمارهٔ ۳۴۷۵: از قضا چشم سیاه تو به یادم آمد
غزل شمارهٔ ۳۴۷۶: به لبم بی تو چنان تند نفس می آمد
غزل شمارهٔ ۳۴۷۷: شوق من قاصد بیدرد کجا می داند
غزل شمارهٔ ۳۴۷۸: دلش از گریه من رنگ نمی گرداند
غزل شمارهٔ ۳۴۷۹: خویش را گر ز خور و خواب توانی گذراند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۰: نه زر و سیم و نه لعل و نه گهر خواهد ماند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۱: حسرت عمر، مرا در دل افگار بماند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۲: چهره ات شمع فروزان شده را می ماند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۳: نه زر و سیم و نه باغ و نه دکان می ماند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۴: عارفانی که به تسلیم و رضا ساخته اند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۵: در لب یار نهان عیش جهان ساخته اند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۶: عاشقان زان لب شیرین به سخن ساخته اند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۷: محض حرف است که او را دهنی ساخته اند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۸: هر گروهی به دلیل دگر آویخته اند
غزل شمارهٔ ۳۴۸۹: عارفانی که ازین رشته سری یافته اند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۰: عاقلانی که ز زنجیر تو سر وا زده اند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۱: تا به تعظیم نهال تو ز جا برجستند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۲: دردمندان که به ناخن جگر خود خستند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۳: بال پرواز خود آن مردم غافل بستند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۴: کیستند اهل جهان، بی سر و سامانی چند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۵: ما به ساقی و حریفان به شراب افتادند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۶: گر به شاهان جهان مسند عزت دادند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۷: قسمتی در خور هرکس چو ز اول دادند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۸: با لب تشنه جگر سر به سرابم دادند
غزل شمارهٔ ۳۴۹۹: داروی بیهشی از جام صفاتم دادند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۰: قدرت حرف گرفتند و زبانم دادند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۱: بی سخن غنچه لبان مست مدامم کردند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۲: از لب خشک مهیا لب نانم کردند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۳: غنچه هایی که درین سبز چمن خنده زدند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۴: سالکانی که قدم در ره جانانه زدند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۵: نغمه عشق به گوش من دیوانه زدند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۶: تا تو بی پرده شدی لاله رخان خوار شدند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۷: اهل معنی به سخن بلبل بستان خودند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۸: روشنائی که درین دایره صاحب دیدند
غزل شمارهٔ ۳۵۰۹: به کمان پشت و به شمشیر دهن بخشیدند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۰: نه همین اهل خرد آینه اسرارند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۱: نه غم خار و نه اندیشه خارا دارند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۲: همه از تاب کمر در خم ایمان دارند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۳: عشرت روی زمین بی سر و پایان دارند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۴: شیشه هایی که درستی ز شکستن دارند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۵: گوشه گیران که ز ایام کناری دارند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۶: حال من از نظر یار نهان می دارند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۷: بد درونان که به همواری ظاهر سمرند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۸: خاک شو تا ز بهارت به گل تر گیرند
غزل شمارهٔ ۳۵۱۹: مهر را سوختگان بوته خاری گیرند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۰: روشنانی که ز خورشید نظر می گیرند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۱: عاشقانی که به تسلیم و رضا می باشند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۲: جرم یوسف به چه تقریب عزیزان بخشند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۳: ساده لوحان که می از خم به مدارا نوشند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۴: غافلان رطل گران را به دو دم می نوشند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۵: چون نفس زیر فلک دل به هوس راست کند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۶: ساقی از جامی اگر خاطر ما شاد کند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۷: فتنه را چشم سیه مست تو هشیار کند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۸: خط شبرنگ چه با آن رخ پرنور کند
غزل شمارهٔ ۳۵۲۹: چشم خود خواجه اگر سیر به تدبیر کند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۰: هر دلی را که محبت صدف راز کند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۱: در صدف چشم محال است گهر باز کند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۲: آتش خشم به یاقوت مدارا چه کند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۳: داغ با سینه ارباب محبت چه کند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۴: دل نازک به زبان بازی مژگان چه کند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۵: خرمن صبر به این برق عنانان چه کند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۶: سالکان را ز جهان عشق تو بیگانه کند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۷: رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۸: مکث لب تشنه دیدار به جنت نکند
غزل شمارهٔ ۳۵۳۹: غم محال است که تدبیر دل من نکند
غزل شمارهٔ ۳۵۴۰: چرخ هرچند دل اهل هنر را شکند
غزل شمارهٔ ۳۵۴۱: دست تاک از اثر نشأه صهباست بلند
غزل شمارهٔ ۳۵۴۲: رتبه خط تو بالغ نظران می دانند
غزل شمارهٔ ۳۵۴۳: یاد رویش نه چراغی است که خاموش کنند
غزل شمارهٔ ۳۵۴۴: درد را سوختگان تو به درمان ندهند
غزل شمارهٔ ۳۵۴۵: کاهلانی که درین ره به هوس می آیند
غزل شمارهٔ ۳۵۴۶: چه بهشتی است که آن بند قبا بگشایند
غزل شمارهٔ ۳۵۴۷: دانه از سینه خود مرغ نظر می چیند
غزل شمارهٔ ۳۵۴۸: هرچه دریافت کلیم از نظر بینا بود
غزل شمارهٔ ۳۵۴۹: هرکه خامش شود از حادثه آزاد بود
غزل شمارهٔ ۳۵۵۰: دل اهل نظر آن به که گرفتار بود
غزل شمارهٔ ۳۵۵۱: تا به کی مردم چشمم هدف خار بود
غزل شمارهٔ ۳۵۵۲: عشق لب تشنه بدمستی اظهار بود
غزل شمارهٔ ۳۵۵۳: تا خیال لب لعل تو مرا در سر بود
غزل شمارهٔ ۳۵۵۴: بنده حسن خداداد شوم همچو کلیم
غزل شمارهٔ ۳۵۵۵: چشمه زمزم ما تیغ تو بیباک بود
غزل شمارهٔ ۳۵۵۶: دانه خال تو روزی که مرا در دل بود
غزل شمارهٔ ۳۵۵۷: می روشن گهران چهره گلفام بود
غزل شمارهٔ ۳۵۵۸: دست و دامن چه سزاوار عطای تو بود
غزل شمارهٔ ۳۵۵۹: تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۰: یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۱: حاصل عمر زخود بیخبران آه بود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۲: هرچه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۳: خانه دل به صفا از نظر بسته بود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۴: باغ در بسته ما دیده پوشیده بود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۵: لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۶: دل خالی ز هوس خلوت جانانه بود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۷: شب که روی تو ز می در عرق افشانی بود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۸: دل دیوانه من قابل زنجیر نبود
غزل شمارهٔ ۳۵۶۹: باشد ایمن ز زوال آن که کمالش نبود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۰: باد را راه در آن طره پیچان نبود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۱: مکن از بخت شکایت که وبالش می بود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۲: در خیالم اگر آن زلف پریشان می بود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۳: نیست غیر از دل خود روزی مهمان وجود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۴: می شود آب روان چون به رگ تاک رود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۵: یاد آن جلوه مستانه کی از دل برود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۶: هرکه پوشد نظر از کام به منزل برود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۷: دل آگاه به هر شورشی از جا نرود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۸: عارف از راه به سجاده تقوی نرود
غزل شمارهٔ ۳۵۷۹: پند ناصح به جنون من افگار افزود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۰: رفت در خلوت مینا گل و بلبل آسود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۱: جگر تشنه محال است که سیراب شود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۲: از ملامت دل روشن گهران شاد شود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۳: طایری را که به دام تو گرفتار شود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۴: گل رخسار تو هرجا که نمودار شود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۵: کل به خون غوطه خورد جزو چو افگار شود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۶: چه بهشتی است که دستم کمر یار شود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۷: کی بود دل به سر کوی تو سیار شود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۸: نیست ممکن دل ازان جان جهان سیر شود
غزل شمارهٔ ۳۵۸۹: شوق را صبر محال است عنانگیر شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۰: از ریاضت دل اگر آینه پرداز شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۱: خط ازان صفحه رخسار سخنساز شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۲: گل بی خار درین غمکده کم سبز شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۳: گوهری نیست سخنهاش که از گوش شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۴: از نظر دورکی آن خط بناگوش شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۵: باده در شیشه و پیمانه من سنگ شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۶: حرص را تشنگی افزون به زر و مال شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۷: باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۸: اگر از همسفران پیشتر افتم چه شود
غزل شمارهٔ ۳۵۹۹: گر ز رخسار شوی باغ و بهارم چه شود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۰: در سر زلف تو مجنون دل فرزانه شود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۱: راه مقصود طی از آبله پا نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۲: مانع شور جنون سلسله پا نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۳: چهره شوخ به یک رنگ مصور نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۴: چون ز خط صفحه رخسار تو ضایع نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۵: دل عاشق تهی از اشک دمادم نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۶: عشق را پرده ناموس نگهبان نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۷: سر آشفته ز دستار بسامان نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۸: حسن را حلقه خط مانع رفتن نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۰۹: به سخن دعوی بی اصل مبرهن نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۱۰: مانع گرمروان ساعت سنگین نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۱۱: تن حجاب سفر جان هوایی نشود
غزل شمارهٔ ۳۶۱۲: رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد
غزل شمارهٔ ۳۶۱۳: عاشق دلشده هرچند که آواز دهد
غزل شمارهٔ ۳۶۱۴: دل ما سلطنت فقر به سامان ندهد
غزل شمارهٔ ۳۶۱۵: حسن از دیدن خود بر سر بیداد آید
غزل شمارهٔ ۳۶۱۶: بس که در سینه من تیر پی تیر آید
غزل شمارهٔ ۳۶۱۷: بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید
غزل شمارهٔ ۳۶۱۸: بی خبر از در من یار مگر باز آید
غزل شمارهٔ ۳۶۱۹: چشم دارم که مه نو سفرم باز آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۰: چون قلم بر سر غمنامه هجران آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۱: بوی دل از نفس باد صبا می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۲: حسن در پرده نیرنگ چرا می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۳: به کف شعله اگر نقد شرر می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۴: سرخوش از صحبت ارباب هوس می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۵: چشم آیینه گر از خواب بهم می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۶: از لب خلق دم باد خزان می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۷: خانه بر دوش غریبی ز وطن می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۸: کلکم از سیر بدخشان سخن می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۲۹: دلبری از خم گیسوی سخن می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۰: گر خس و خار ز گرداب برون می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۱: ناله ای کز دل بیدرد برون می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۲: اگر از سنگ رگ سنگ برون می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۳: خط ز خال لب جانانه برون می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۴: دعوی عشق ز هر بوالهوسی می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۵: آب در دیده پیمانه می می آید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۶: چشم پرحرف و لب بوسه ربا می باید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۷: هر طرف لاله رخی هست، نظر می باید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۸: سرو بستان حیا غنچه جبین می باید
غزل شمارهٔ ۳۶۳۹: عاشق آزرده و محزون و غمین می باید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۰: از تماشا دل افسرده ما نگشاید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۱: تا به مژگان نرسد اشک، نظر نگشاید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۲: بس که بیماری عشقم به رگ جان پیچید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۳: شوقم از نامه به وصل تو فزونتر گردید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۴: نه همین دل ز سر زلف تو مفتون گردید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۵: درد می را به من خاک نشین بگذارید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۶: لاله از رشک رخت خون جگر می گرید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۷: چه عجب گر ز بهاران به نوایی نرسید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۸: در جهان کس می عشرت نتوانست کشید
غزل شمارهٔ ۳۶۴۹: تا نهال تو قدر از گلشن تقدیر کشید
غزل شمارهٔ ۳۶۵۰: از دل خونشده هرکس که شرابی نکشید
غزل شمارهٔ ۳۶۵۱: حسن آن روز که تشریف حیا می پوشید
غزل شمارهٔ ۳۶۵۲: پنبه نبود که شد از سینه افگار سفید
غزل شمارهٔ ۳۶۵۳: می خلد بیشتر از تیر به دل موی سفید
غزل شمارهٔ ۳۶۵۴: هرکه آسودگی از عالم امکان جوید
غزل شمارهٔ ۳۶۵۵: غیر کی پیش تو پیغام مرا می گوید
غزل شمارهٔ ۳۶۵۶: دست اسباب بگیرید و به سیلاب دهید
غزل شمارهٔ ۳۶۵۷: خوش بهاری است حریفان نظری بگشایید
غزل شمارهٔ ۳۶۵۸: خوشا کسی که دل خود به چشم مست تو داد
غزل شمارهٔ ۳۶۵۹: بر آن سرم که بشویم ز دیده نقش سواد
غزل شمارهٔ ۳۶۶۰: ز چشم بد رخ خوب ترا گزند مباد
غزل شمارهٔ ۳۶۶۱: گل عذار تو از درد نیمرنگ مباد
غزل شمارهٔ ۳۶۶۲: به دور لعل تو یاقوت از آب و رنگ افتاد
غزل شمارهٔ ۳۶۶۳: ز روی خشت خم از جوش باده جام افتاد
غزل شمارهٔ ۳۶۶۴: ز خنده بر جگر حشر داشت (حق) نمک
غزل شمارهٔ ۳۶۶۵: من آن نیم که ز درد گران کنم فریاد
غزل شمارهٔ ۳۶۶۶: گذشت از نظرم یار سرگران فریاد
غزل شمارهٔ ۳۶۶۷: فروغ گوهر دل از سر زبان تابد
غزل شمارهٔ ۳۶۶۸: مرا به هر مژه ای اشک بی اثر چسبد
غزل شمارهٔ ۳۶۶۹: به درد و داغ دل بیقرار می چسبد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۰: قبا ز شرم بر آن سیمتن نمی چسبد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۱: نه موج از دل دریا کرانه می طلبد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۲: شبی ستاره دولت به بام ما افتد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۳: اگر نقاب ازان روی دلپسند افتد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۴: زخ تو از نگه گرم خوش جلا گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۵: ز درد و داغ دل تیره خوش جلا گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۶: دل از سفر ز بد و نیک باخبر گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۷: ز می فروغ لب یار بیشتر گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۸: ز درد و داغ، دل تیره دیده ور گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۷۹: ز چهره تو نگه داغدار برگردد
غزل شمارهٔ ۳۶۸۰: تو سعی کن که دلت ساده از رقم گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۸۱: ز بردباری من موج می شود لنگر
غزل شمارهٔ ۳۶۸۲: ز کاهلی به نظرها جوان گران گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۸۳: ملایمت سپر خصم تندخو گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۸۴: ملایمت سپر خصم تندخو گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۸۵: ز چهره تو نظرها پرآب می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۸۶: حجاب پرده چشم پرآب می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۸۷: خوشا سعادت آن دل که آب می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۸۸: گل عذار تو بی آب و تاب می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۸۹: به دیده آب اگر از آفتاب می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۰: به دیده آب اگر از آفتاب می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۱: کجا حریص ملول از گزند می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۲: سخن ز لعل لبت آبدار می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۳: فلک ز لنگر من باوقار می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۴: مرا دل از قد خم زنگ ناک می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۵: اگر بهانه طفلان تمام می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۶: ز باده چشم تو ظالم رحیم می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۷: سری که در ره او بی کلاه می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۸: ز نوبهار کجا گل شکفته می گردد
غزل شمارهٔ ۳۶۹۹: زمانه ساز به رنگ زمانه می گردد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۰: ملال در دل بی مدعا نمی گردد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۱: ز می پرستی خود لاله برنمی گردد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۲: دل رمیده ملول از سفر نمی گردد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۳: نصیب خلق زیاد از نعم نمی گردد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۴: نمرده، عمر کسی جاودان نمی گردد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۵: جهان حیات کسی را ضمان نمی گردد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۶: بغیر اشک که راه نگاه من بندد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۷: ز شکوه گر لبم آن گلعذار می بندد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۸: زبان شکوه ما لعل یار می بندد
غزل شمارهٔ ۳۷۰۹: کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۰: ترا کسی که به گلگشت بوستان آرد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۱: جز آن دهن که ازو خنده سر برون آرد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۲: چه غم ز خاطر ما دیدنی برون آرد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۳: فروغ ذره به چشم من آب می آرد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۴: نظاره لب میگون خمار می آرد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۵: چه نکهت است که باد بهار می آرد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۶: کجا به حال مرا چاره ساز می آرد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۷: نشاط عالم فانی ملال می آرد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۸: جواب نامه ما را صبا نمی آرد
غزل شمارهٔ ۳۷۱۹: چنان کز آن لب خامش عتاب می بارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۰: طراوتی که ز رخسار یار می بارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۱: درشتی از فلک شیشه رنگ می بارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۲: درین چمن سرسبز آن برهنه پا دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۳: کسی که با تو نشد آشنا که را دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۴: اگر چه قامت سرو اعتدال را دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۵: که می تواند ازان چشم چشم بردارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۶: غریق عشق چه اندیشه از خطر دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۷: چه وسعت است که این بحر پرگهر دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۸: ز چهره تو بهشت آب و تاب بردارد
غزل شمارهٔ ۳۷۲۹: تمام رس نبود باده ای که کف دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۰: هنوز نرگس او مستی ازل دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۱: ز نقشهای غریب آنچه جام جم دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۲: گلی که از عرق شرم دیده بان دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۳: کناره گرد خطرهای بیکران دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۴: دل رمیده ما شکوه از وطن دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۵: ز خود گسسته چه پروای آن و این دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۶: خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۷: همین نه فاخته در سر هوای او دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۸: چه باده غنچه این باغ در سبو دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۳۹: گلی که بلبل ما برگ عیش ازو دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۰: کسی که دل به خیال تو در گرو دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۱: درین محیط چو غواص هرکه ته دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۲: شراب روز دل لاله را سیه دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۳: خوشا کسی که ز عالم کناره ای دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۴: شکفتگی ز می ناب تازگی دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۵: صراحیی که دم صبح قلقلی دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۶: به سینه هرکه تمنای نوگلی دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۷: خوش آن که از دو جهان گوشه غمی دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۸: چه باک حسن ز چشم پر آب می دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۴۹: چه باک دانه خال از گزند می دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۵۰: سیه دل از غم دنیا خطر نمی دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۵۱: فسرده دل نفس خونچکان نمی دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۵۲: درین بهار به گلزار رفتنی دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۵۳: ز بیم خار خورد در لباس دایم خون
غزل شمارهٔ ۳۷۵۴: عذار نوخط دلدار دیدنی دارد
غزل شمارهٔ ۳۷۵۵: قدم به چشم من خاکسار نگذارد
غزل شمارهٔ ۳۷۵۶: به گرد تربت روشندلان دلیر مگرد
غزل شمارهٔ ۳۷۵۷: چگونه جان ز تنم هجر سینه تاب برد
غزل شمارهٔ ۳۷۵۸: بیاض گردن او دست من ز کار برد
غزل شمارهٔ ۳۷۵۹: ز زیر تیغ تغافل شکیب من جان برد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۰: تو آن نه ای که ره از خود بدر توانی برد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۱: خوش آن که چون گل ازین باغ خنده رو گذرد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۲: فروغ روی تو چون از نقاب می گذرد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۳: مرا به زخم زبان روزگار می گذرد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۴: صباح مستی و شام خمار می گذرد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۵: ترا چه غم که شب ما دراز می گذرد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۶: ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۷: همین نه چشم مرا روشن آن دلارا کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۸: ز خط صفای دگر روی یار پیدا کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۶۹: قدح به حوصله ما چه می تواند کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۰: به اهل عشق نصیحت چه می تواند کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۱: حساب زخم دل ما که می تواند کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۲: سبکروی که ز سرپا نمی تواند کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۳: وصال با من خونین جگر چه خواهد کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۴: دمید صبح، هوای شراب باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۵: رسید موسم گل ترک کار باید کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۶: ز بس که سنگ ملامت فلک به کارم کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۷: ز خویشتن سفری اختیار خواهم کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۸: نمی توان ز کرم منع باده خواران کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۷۹: شکوفه مغز شعور مرا پریشان کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۰: نظر بر آن رخ چون آفتاب نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۱: علاج غم به می خوشگوار نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۲: تلاش بیخبری با شعور نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۳: ترا به یوسف مصر اشتباه نتوان کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۴: مرا ز خویش کی آن غنچه لب جدا می کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۵: اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۶: اگر نشسته سفر چون نظر توانی کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۷: به خاک راه تو هرکس که جبهه سایی کرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۸: ز رفتن تو دل خاکسار رفت به گرد
غزل شمارهٔ ۳۷۸۹: دل غریب مرا بوی گل بجا آورد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۰: دم مسیح دل دردمند ما نخورد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۱: ز عشق رشته جانی که پیچ و تاب نخورد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۲: دل شکسته من درد را دوا گیرد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۳: عنان آه چسان جسم ناتوان گیرد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۴: ز می مرا تب لرز خمار می گیرد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۵: غزال چشم تو ره بر پلنگ می گیرد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۶: ز یاد عیش مرا سینه زنگ می گیرد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۷: ز ناقصان خرد من کمال می گیرد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۸: ملال در دل آزاده جا نمی گیرد
غزل شمارهٔ ۳۷۹۹: نه پشت پای بر اندیشه می توانم زد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۰: ز کاوش دلم آزار رنگ می بازد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۱: به دور حسن تو با گلستان که پردازد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۲: چو تیغ او به جبین چین جوهر اندازد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۳: بهار را چمنت مست رنگ و بو سازد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۴: دل مرا نگه گرم یار می سازد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۵: کسی که خرده خود صرف باده می سازد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۶: ز آه من دل سنگین یار می لرزد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۷: دل شکسته عاشق به آه می لرزد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۸: ز شمع شهپر پروانه ها اگر سوزد
غزل شمارهٔ ۳۸۰۹: ز گرمی نگهت آب در گهر سوزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۰: نفس به سینه ام از اضطراب می سوزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۱: نگه ز دیدن رخسار یار می سوزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۲: مرا ز باده گلگون دماغ می سوزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۳: به روی خوب تو هرکس ز خواب برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۴: نگه ز دیده من اشکبار برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۵: بغیر خط که ز رخسار یار برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۶: چه غم ز سینه به یاد وصال برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۷: ازین بساط کسی شادمانه برخیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۸: ز جلوه تو چو سیلاب الامان خیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۱۹: به ناله ای ز دل ما چه درد می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۰: همیشه از دل من آه سرد می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۱: به گریه کی ز دل من غبار می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۲: ز جوش نشأه ز مغزم بهار می خیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۳: به می غم از دل افگار برنمی خیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۴: لبت ز خنده دندان نما گهر ریزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۵: ز جلوه تو دل آسمان فرو ریزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۶: عرق نه از رخ آن گلعذار می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۷: ز جلوه تو دل روزگار می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۸: به عارض تو که رنگ نگاه می ریزد
غزل شمارهٔ ۳۸۲۹: فغان ز سینه آسوده محشر انگیزد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۰: ترا که روی به خلق است از خدا چه رسد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۱: شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۲: به گرد گریه من ابر درفشان نرسد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۳: ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۴: شکوفه از افق شاخسار پیدا شد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۵: ز طرف روی تو خط سیاه پیدا شد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۶: زخط عذار تو بی آب وتاب خواهد شد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۷: اگر چنین سخن ما بلند خواهد شد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۸: وفا طلب زجهان فنا نباید شد
غزل شمارهٔ ۳۸۳۹: به روی گرم تو آیینه تا برابر شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۰: ز باده چهره ساقی جهان دیگر شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۱: جنون من ز نسیم بهار کامل شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۲: زچهره ات عرق شرم چشم حیران شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۳: زگریه آینه هر دلی که روشن شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۴: ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۵: فغان که وحشی من مانده از رمیدن شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۶: زخنده دل به لعب لعل یار مفتون شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۷: رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۸: خوشم که خرده جان صرف یار جانی شد
غزل شمارهٔ ۳۸۴۹: اگر به بیخبری یار می توانی شد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۰: زصدق اگر نفس صبحگاه خواهی شد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۱: فغان که هستی ما خرج آشنایی شد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۲: به خاک دیر جبینی که آشنا باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۳: خوش است حس که در پرده حیا باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۴: زخاکساری دل برقرار خودباشد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۵: زانقلاب دل آسوده بیشتر باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۶: خوشا دلی که دراودرد را گذر باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۷: مرا که سایه خم سایه کمر باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۸: فروغ گوهر چرخ از جلای دل باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۵۹: مرا جلای دل از چشم خونفشان باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۰: زبستگی دل آگاه شادمان باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۱: ز چهره حال دل زار من عیان باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۲: دل گشاده من گلستان من باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۳: مرا امید نشاط از سپهر چون باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۴: حیات من سخنهای دلنشین باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۵: همیشه صاحب طول امل غمین باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۶: به چشم من گل وخار چمن یکی باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۷: حضور روی زمین در فتادگی باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۸: نشاط زنده دلان پایدار می باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۶۹: نشاط لازم نقص عقول می باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۷۰: سبکروان ترا نقش پا نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۷۱: خوشا کسی که ز خود باخبر نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۷۲: به ملک امن رضا شور وشر نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۷۳: به زیر چرخ دل شادمان نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۷۴: کسی به ملک رضا خشمگین نمی باشد
غزل شمارهٔ ۳۸۷۵: ز کلک تازه من شعر تر نمی گسلد
غزل شمارهٔ ۳۸۷۶: دلم بجا زتماشای دلنوازآمد
غزل شمارهٔ ۳۸۷۷: نه هرکه خواجه شود بنده پروری داند
غزل شمارهٔ ۳۸۷۸: نه هر سخن نشناسی سخنوری داند
غزل شمارهٔ ۳۸۷۹: کریم اوست که خود را بخیل می داند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۰: دلیل راه کج از مستقیم می داند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۱: قد تو سرو چمن را پیاده می داند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۲: چنان که حسن ترا هیچ کس نمی داند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۳: دهان تنگ تو هرخرده دان نمی داند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۴: کجاست می که مرا شیرگیر گرداند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۵: کمند زلف تو خود را به آفتاب رساند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۶: خط تو سلسله خود به مشک ناب رساند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۷: مرا شکستگی پا به آن جناب رساند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۸: ز حرف بر لب شیرین او اثرماند
غزل شمارهٔ ۳۸۸۹: به زیر چرخ مقوس که جاودان ماند
غزل شمارهٔ ۳۸۹۰: اثر ز همت مستانه در شراب نماند
غزل شمارهٔ ۳۸۹۱: خزان رسید وگل افشانی بهار نماند
غزل شمارهٔ ۳۸۹۲: به زلف سنبل وخط بنفشه کی پیچم
غزل شمارهٔ ۳۸۹۳: نه گل نه لاله درین خارزار می ماند
غزل شمارهٔ ۳۸۹۴: فلک به آبله خار دیده می ماند
غزل شمارهٔ ۳۸۹۵: سخن غریب چو شد در وطن نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۸۹۶: زخنده تو گره در دلی نمی ماند
غزل شمارهٔ ۳۸۹۷: موحدان که به لیل ونهار ساخته اند
غزل شمارهٔ ۳۸۹۸: سبکروان به زمینی که پاگذاشته اند
غزل شمارهٔ ۳۸۹۹: سبکروان ز خم آسمان برآمده اند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۰: فسردگان که اسیر جهان اسبابند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۱: سزد که خرده جان را کند نثار سپند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۲: چه دیده است در آن آتشین عذار سپند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۳: فسردگان که طلسم وجود نشکستند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۴: خوش آن کسان که دردل برآرزو بستند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۵: سحر که چهره خورشید را به خون شستند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۶: هزار نقش مخالف به کار ما کردند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۷: سبکروان که طلبکار یار می گردند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۸: اگر ز چهره داغم نقاب بردارند
غزل شمارهٔ ۳۹۰۹: کسان که جانب هم را نگه می دارند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۰: سمنبران که به لب آبدار چون گهرند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۱: به بحر چون صدف آنان که گوش هوش برند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۲: سبکروان ز غم روزگار بیخبرند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۳: خوش آن گروه که مست بیان یکدیگرند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۴: مرا اگر چه کم از خاک راه می گیرند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۵: سخنوران که درین بوستان نوا سازند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۶: خوش آن گروه که تن راز عشق جان سازند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۷: درین ریاض دلی را که آب می سازند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۸: چو حلقه بر در دل شوق اصفهان بزند
غزل شمارهٔ ۳۹۱۹: چرا به خلدبرین از خدا شوی خرسند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۰: ز خود برآمدگان رستگار می باشند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۱: در آن مقام که شاهی به هر گدا بخشند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۲: ترا ز عالم عبرت اگر نظر بخشند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۳: چه نعمتی است به من قرب آن دهن بخشند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۴: چگونه باده عرفان جماعتی نوشند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۵: بتان که خون شهیدان چو آب می نوشند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۶: دلی که آتش روی تواش کباب کند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۷: چو در پیاله رنجش می عتاب کند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۸: ز درد چهره محال است مرد زرد کند
غزل شمارهٔ ۳۹۲۹: فغان چه با دل سنگین آن نگار کند
غزل شمارهٔ ۳۹۳۰: چو عشق دشمن جان شد حذر چه کار کند
غزل شمارهٔ ۳۹۳۱: اگر نه چشم من آن دلنواز باز کند
غزل شمارهٔ ۳۹۳۲: جمال را نگه تلخ او جلال کند
غزل شمارهٔ ۳۹۳۳: اجل چه کار به جانهای با کمال کند
غزل شمارهٔ ۳۹۳۴: به هر چمن قد موزون او خرام کند
غزل شمارهٔ ۳۹۳۵: نقاب چهره چو آن زلف مشکفام کند
غزل شمارهٔ ۳۹۳۶: لبش به خنده دل غنچه را دونیم کن
غزل شمارهٔ ۳۹۳۷: نسیم صبح به آن طره دوتا چه کند
غزل شمارهٔ ۳۹۳۸: سخن به مردم افسرده دل اثر چه کند
غزل شمارهٔ ۳۹۳۹: بهار و باغ به دلهای آتشین چه کند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۰: اگر به قامت رعنای او نظاره کند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۱: دماغ سوختگان را شراب تازه کند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۲: کجا مرا می گلگون دماغ تازه کند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۳: کسی برون سرازین بحربیکرانه کند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۴: سپهر نیک وبد از یکدگر جدا نکند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۵: سخن طراز چرا مهر برزبان نکند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۶: خوشا کسی که به دامان خود قدم شکند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۷: مرا همیشه دل از وصل یار می شکند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۸: ترانه های جهان گرچه مختلف رنگند
غزل شمارهٔ ۳۹۴۹: ز دل نگشت مرا آه سینه تاب بلند
غزل شمارهٔ ۳۹۵۰: سپند خال لبت آتشین عذارانند
غزل شمارهٔ ۳۹۵۱: نظر لباس پرستان به مال و جاه کنند
غزل شمارهٔ ۳۹۵۲: خوش آن کسان که به منت نظر جلا ندهند
غزل شمارهٔ ۳۹۵۳: به هر فسرده لب خشک وچشم تر ندهند
غزل شمارهٔ ۳۹۵۴: مکن ملاحظه ازآهم ای بهشت وجود
غزل شمارهٔ ۳۹۵۵: خطی که گرد رخ او ز مشک ناب بود
غزل شمارهٔ ۳۹۵۶: حقوق خدمت اگر در حساب خواهد بود
غزل شمارهٔ ۳۹۵۷: ترا اگر به نیاز احتیاج خواهد بود
غزل شمارهٔ ۳۹۵۸: مرا که بستگی قفل از کلید بود
غزل شمارهٔ ۳۹۵۹: فروغ ماه محال است پایدار بود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۰: عرق به پاکی گوهر کجا چو باده بود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۱: ز خانه مست برون آن نگار آمده بود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۲: اگر چه روی من از درد زعفرانی بود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۳: اسیر جبه ودستار چند خواهی بود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۴: اگر چه دیده به خواب از صدای آب رود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۵: خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۶: به گریه نقطه خال تو از نظر نرود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۷: به چاره سوز محبت ز جان برون نرود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۸: به تیغ از سر بی مغز آرزو نرود
غزل شمارهٔ ۳۹۶۹: مباد اهل عمل بیخود از شراب شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۰: ز اتحاد کجا عشق کامیاب شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۱: رخ تو در دل شبها اگر سفید شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۲: کسی که کشته آن تیغ آبدار شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۳: دل فسرده ز داغ آتشین عذار شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۴: اگر کسی متوسل به چاره ساز شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۵: سری که خالی از اندیشه محال شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۶: غبار معصیت از عفو پایمال شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۷: گرسنه چشم کجا سیر از نوال شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۸: سخن بجا چو بود رتبه اش زیاده شود
غزل شمارهٔ ۳۹۷۹: چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود
غزل شمارهٔ ۳۹۸۰: شکوه بحر ز امواج آشکاره شود
غزل شمارهٔ ۳۹۸۱: به چشم شوخ رگ خواب تازیانه شود
غزل شمارهٔ ۳۹۸۲: اسیر عشق تو دلتنگ از الم نشود
غزل شمارهٔ ۳۹۸۳: ز وصل شوق دل داغدار کم نشود
غزل شمارهٔ ۳۹۸۴: خوش آن زمان که در آیی ز در شراب آلود
غزل شمارهٔ ۳۹۸۵: سواد شب دل شب زنده دار می خواهد
غزل شمارهٔ ۳۹۸۶: به درد هر که برآید دوا نمی خواهد
غزل شمارهٔ ۳۹۸۷: دل رمیده ما بال وپرنمی خواهد
غزل شمارهٔ ۳۹۸۸: ز آفتاب اگر خلق چشم آب دهد
غزل شمارهٔ ۳۹۸۹: چرا شراب به زاهد کسی به زور دهد
غزل شمارهٔ ۳۹۹۰: ستم به عهد تو از چرخ کس نشان ندهد
غزل شمارهٔ ۳۹۹۱: به صبر مشکل عالم تمام بگشاید
غزل شمارهٔ ۳۹۹۲: مرا به میکده هر کس که راه بنماید
غزل شمارهٔ ۳۹۹۳: عرق چو بر رخت از گرمی شراب آید
غزل شمارهٔ ۳۹۹۴: اگر کلام نه از آسمان فرود آید
غزل شمارهٔ ۳۹۹۵: اگر به پیرهن گل وگلاب باز آید
غزل شمارهٔ ۳۹۹۶: ز هر نوا دل عشاق کی به جوش آید
غزل شمارهٔ ۳۹۹۷: مرا تعجب ازان پر حجاب می آید
غزل شمارهٔ ۳۹۹۸: مرا تعجب ازان پر حجاب می آید
غزل شمارهٔ ۳۹۹۹: چنان که گل به سر شاخسار می آید
غزل شمارهٔ ۴۰۰۰: ز خود برآ که نسیم بهار می آید
×
پیام سیستم
×
یادآوری کلمه عبور
آدرس ایمیل :
*
*
×
×
ورود به سایت
ایمیل :
ایمیل را وارد نمایید
رمز عبور :
رمز عبور را وارد نمایید
مرا به خاطر بسپار
فراموشی رمز عبور
کد امنیتی را وارد نمایید
آمارگیر وبلاگ