به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مسیحا از سر بالین من رنجور برخیزد
چراغ آفتاب از بزم من بی نور برخیزد
چنین کز بار درد افتاده ام از پا، عجب دارم
که شیون هم زبالین من رنجور برخیزد
ندارد شرم از روی کسی آیینه محشر
زحق هر کس که اینجا چشم پوشد کور برخیزد
غبار غم به آه از سینه من کم نمی گردد
چه گرد از چهره صحرا به بال مور برخیزد؟
خیالش بیخبر رفت از دلم بیرون، ندانستم
که مهمان چون بود ناخوانده، بی دستور برخیزد
به جای سبزه از خاک شهیدان صف مژگان
زبان مار روید، نشتر زنبور برخیزد
ندارد یاد چون من شوربختی آسمان صائب
اگر شبنم به کشت من نشیند شور برخیزد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.