به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
حجاب پرده چشم پرآب می گردد
وگرنه دلبر ما بی نقاب می گردد
همین ز جلوه آن شاخ گل خبر دارم
که اشک در نظر من گلاب می گردد
چه عارض است که از پرتو مشاهده اش
به چشم جوهر آیینه آب می گردد
اگر ز ساغر خورشید ذره سرگرم است
ز باده که سر آفتاب می گردد؟
امیدوار نباشم چرا به نومیدی؟
سبوی آبله پر از سراب می گردد
ز گریه اختر طالع نمی شود بیدار
نمک به دیده بیدرد خواب می گردد
خزان به خون گلستان عبث کمر بسته است
که خودبخود ورق این کتاب می گردد
به خون قسمت من خاک آنچنان تشنه است
که شیر در قدحم ماهتاب می گردد
ز قرب سوختگان دل نمی توان برداشت
چگونه دود جدا از کباب می گردد؟
در آن چمن که منم عندلیب آن صائب
گل از نظاره شبنم گلاب می گردد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.