کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز خود برآ که نسیم بهار می آید

    سبکروی ز سر کوه یار می آید

    ز بوی خون گل ولاله می توان دریافت

    که از قلمرو آن دل شکار می آید

    رهش به کوچه زلف نگار افتاده است

    چنین که باد صبا مشکبار می آید

    به هر کجا که رود سبز می کند چون خضر

    پیام خشکی اگر زان دیار می آید

    ز روح بخشی باد بهار معلوم است

    که تازه از بروآغوش یار می آید

    ز چشم شبنم گل روشن است چون خورشید

    که از نظاره آن گلعذار می آید

    نه لاله است که سر می زند بهار از خاک

    که خون ما به زمین بوس یار می آید

    که شسته است درین آب روی چون گل را

    که بوی خون ز لب جویبار می آید

    اگر به کار جهان من نیامدم صائب

    کلام بی غرض من به کار می آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha