کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به گرد تربت روشندلان دلیر مگرد

    که ابر، سینه خورشید را نسازد سرد

    جریده شو که رسد پیشتر به صید مراد

    شود چو تیر ز همصحبتان ترکش فرد

    به خوردن دل خود از نصیب قانع شو

    که آب و نان جهان مرد را کند نامرد

    ز خار راه پر و بال می دهد سامان

    چو گردباد شود رهروی که تنهاگرد

    به جای خون ز رگ و ریشه اش برآید دود

    اگر چنین دل پرخون من فشارد درد

    چه حاجت است به شمشیر، تیزدستان را؟

    که هست در کف دشمن مرا سلاح نبرد

    ز اهل درد مس من طلای خالص شد

    که کیمیای وجودست دیدن رخ زرد

    به سرکشی مشو از خصم خاکسار ایمن

    که خط برآورد از روی همچو آتش گرد

    اگر چه دیر به جوش آمدم به این شادم

    که هرچه دیر شود گرم، دیر گردد سرد

    ز ماه چهره آفاق گشت مهتابی

    که از طمع نشود رنگ هیچ کافر زرد!

    عجب که رخنه کند عیش در دل صائب

    که داغ بر سر داغ است و درد بر سر درد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha