به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ترا چه غم که شب ما دراز می گذرد؟
که روزگار تو در خواب ناز می گذرد
غرض ز سنگدلی داغ کردن شهداست
به لاله زار اگر آن سرو ناز می گذرد
نیازمندی ازو همچو ناز می بارد
ز ناز اگر چه ز من بی نیاز می گذرد
ز پا کشیدن زلف و غبار خط پیداست
که وقت خوبی آن دلنواز می گذرد
تو همچو باد سبک می روی، چه می دانی
بر این خرابه چه از ترکتاز می گذرد؟
ز پرده داری دل سینه ام چو گل شد چاک
چه بر صدف ز گهرهای راز می گذرد
حیات زنده دلان در گداز خویشتن است
نمرده شمع کج از گداز می گذرد؟
خبر ز عشق حقیقی ندارد آن غافل
که زندگیش به عشق مجاز می گذرد
ز کشور دل محمود گرد می خیزد
اگر نسیم به زلف ایاز می گذرد
زبان تیغ شهادت چنان فریبنده است
که خضر از سر عمر دراز می گذرد
چو صائب آن که به دولتسرای فقر رسید
ز صاحبان کرم بی نیاز می گذرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.