کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رسید موسم گل ترک کار باید کرد

    نظاره گل روی بهار باید کرد

    شکوفه وار اگر خرده زری داری

    نکرده سکه نثار بهار باید کرد

    اگر ضرور شود صید بهر دفع ملال

    تذرو جام و بط می شکار باید کرد

    به یاد عمر سبکرو که همچو آب گذشت

    نظر در آینه جویبار باید کرد

    وصال سوختگان تازه می کند دل را

    شبی به روز درین لاله زار باید کرد

    شمار مهره گل نیست کار زنده دلان

    به جای سبحه نفس را شمار باید کرد

    می است قافله سالار عیشهای جهان

    به می ز عیش جهان اختصار باید کرد

    چو هیچ کار به اندیشه بر نمی آید

    چه بر دل اینهمه اندیشه بار باید کرد؟

    کجاست فرصت تعمیر این جهان خراب؟

    مرا که رخنه دل استوار باید کرد

    جنون و عقل مکرر شده است، راه دگر

    میان عقل و جنون اختیار باید کرد

    ز دوستان موافق جدا شدن سخت است

    مشایعت به نسیم بهار باید کرد

    چو خصم سفله ز نرمی درشت می گردد

    ملایمت ز چه با روزگار باید کرد؟

    غزال عیش اگر سرکشی کند صائب

    کمندش از سر زلف نگار باید کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha