به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مرا همیشه دل از وصل یار می شکند
سبوی من به لب جویبار می شکند
چه نسبت است به فرهاد جان سخت مرا
که درد من کمر کوهسار می شکند
مده میان بلا را درین محیط از دست
که چون سفینه رود بر کنار می شکند
به وعده گل بی خار او مرو از راه
که خار در جگر انتظار می کشند
چو بید قامت من شد دوتا ز بی ثمری
اگر ز جوش ثمر شاخسار می شکند
به دور خط لب لعل تو شد خراباتی
چه توبه ها که به فصل بهار می شکند
نمی خرند متاعی که نشکنند او را
نیم غمین که مرا روزگار می شکند
ز ترکتاز فلک ایمنند تیره دلان
که زنگی آینه بی غبار می شکنند
چنان ز گردش آن چشم سرخوشم صائب
که از مشاهده من خمار می شکند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.