صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۴۷: مرا همیشه دل از وصل یار می شکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا همیشه دل از وصل یار می شکند سبوی من به لب جویبار می شکند چه نسبت است به فرهاد جان سخت مرا که درد من کمر کوهسار می شکند مده میان بلا را درین محیط از دست که چون سفینه رود بر کنار می شکند به وعده گل بی خار او مرو از راه که خار در جگر انتظار می کشند چو بید قامت من شد دوتا ز بی ثمری اگر ز جوش ثمر شاخسار می شکند به دور خط لب لعل تو شد خراباتی چه توبه ها که به فصل بهار می شکند نمی خرند متاعی که نشکنند او را نیم غمین که مرا روزگار می شکند ز ترکتاز فلک ایمنند تیره دلان که زنگی آینه بی غبار می شکنند چنان ز گردش آن چشم سرخوشم صائب که از مشاهده من خمار می شکند صائب تبریزی