کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عرق نه از رخ آن گلعذار می ریزد

    ستاره از فلک فتنه بار می ریزد

    گره به رشته پرواز من گلی زده است

    که از نسیم توجه ز بار می ریزد

    بنای زندگی خضر هم به آب رسید

    هنوز از لب تیغش خمار می ریزد

    حذر ز صحبت ناجنس حرز عافیت است

    که خون ز سر انگشت خار می ریزد

    درین زمانه که رسم گرفتگی عام است

    چگونه رنگ ز دست بهار می ریزد؟

    چو تاک سر زده، هرجا که حرف می گذرد

    سرشکم از مژه بی اختیار می ریزد

    لبی که تنگ شکر شد دهان ساغر ازو

    به چشم من نمک انتظار می ریزد

    مرا به زخم زبان خصم می دهد تهدید

    به چاک پیرهن شعله خار می ریزد

    صفیر خامه صائب بلند چون گردد

    ز آبگینه دلها غبار می ریزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha