به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد
زدرد عشق تو رنگ خزان دگرگون شد
زجوش حسن تو شد تنگ آنچنان گلزار
که گل ز رخنه دیوار باغ بیرون شد
چو لاله ساغر یاقوت داغدار شود
ازان شراب که لبهای یار میگون شد
دل خراب مرا جورآسمان کم بود
که چشم شوخ توظالم هم آسمان گون شد
زر تمام عیار از محک شکفته شود
زسنگ روی نتابد کسی که مجنون شد
ز شور حشر به دنبال خود نمی بیند
به جستجوی تو هر کس ز خویش بیرون شد
چنان که سیر فلاخن به سنگ وابسته است
ز کوه درد مرا شور عشق افزون شد
خدا ز صحبت افسردگان نگه دارد
که نبض مرده شد این سیل تا به هامون شد
به برگ سبز همان به که از ثمر سازد
چو سرو هر که درین روزگار موزون شد
شرابخانه اش از سینه جوش زد صائب
ز خارخار محبت دلی که پرخون شد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.