صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۸۴۷: رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد زدرد عشق تو رنگ خزان دگرگون شد زجوش حسن تو شد تنگ آنچنان گلزار که گل ز رخنه دیوار باغ بیرون شد چو لاله ساغر یاقوت داغدار شود ازان شراب که لبهای یار میگون شد دل خراب مرا جورآسمان کم بود که چشم شوخ توظالم هم آسمان گون شد زر تمام عیار از محک شکفته شود زسنگ روی نتابد کسی که مجنون شد ز شور حشر به دنبال خود نمی بیند به جستجوی تو هر کس ز خویش بیرون شد چنان که سیر فلاخن به سنگ وابسته است ز کوه درد مرا شور عشق افزون شد خدا ز صحبت افسردگان نگه دارد که نبض مرده شد این سیل تا به هامون شد به برگ سبز همان به که از ثمر سازد چو سرو هر که درین روزگار موزون شد شرابخانه اش از سینه جوش زد صائب ز خارخار محبت دلی که پرخون شد صائب تبریزی