کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تلاش بیخبری با شعور نتوان کرد

    سفر ز خود به پر و بال مور نتوان کرد

    خوشم به ضعف تن خود که همچو خط غبار

    مرا ز حاشیه بزم دور نتوان کرد

    شکسته رنگی من عشق را به رحم آورد

    به زر هر آنچه برآید به زور نتوان کرد

    ز خال یار خجالت کشم ز سوختگی

    که تخم سوخته در کار مور نتوان کرد

    حضور روی زمین در بهشت خاموشی است

    به حرف، ترک بهشت حضور نتوان کرد

    مصیبت دگرست این که مرده دل را

    چو مرده تن خاکی به گور نتوان کرد

    توان گرفت رگ خواب برق را صائب

    دل رمیده ما را صبور نتوان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha