به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
به دیده آب اگر از آفتاب می گردد
دل از نظاره روی تو آب می گردد
میی که چشم تو زان کاسه کاسه می نوشد
به یک پیاله سر آفتاب می گردد
تو چون به جلوه درآیی، ز شرمساری سرو
ز طوق فاخته پا در رکاب می گردد
بغیر بوسه، که از سرگذشتگان دیگر
حریف آن لب حاضر جواب می گردد؟
برآورند به رویش در بهشت به گل
میان ما و تو هرکس حجاب می گردد
ز خط نشد دل سخت تو مهربان، ورنه
به چشم آینه زین دود آب می گردد
مشو ز صبح بناگوش نوخطان غافل
که هر دعا که کنی مستجاب می گردد
سپند غیرت من پای می کند قایم
در آتشی که سمندر کباب می گردد
مرا به آب رسد خانه شکیب و قرار
ز درد دیده هرکس پرآب می گردد
فریب نعمت الوان چرا خورم صائب؟
مرا که خون به جگر مشک ناب می گردد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.