کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نظاره لب میگون خمار می آرد

    گل عذار بتان خار خار می آرد

    مکن ز باده گلرنگ سرخ چهره خویش

    که زردرویی آن نشأه بار می آرد

    فتادگان رهش از شمار بیرونند

    به کوی او که مرا در شمار می آرد؟

    چنان که طفل خمش می شود ز جنبش مهد

    مرا تپیدن دل برقرار می آرد

    نتیجه مژه اشکبار بسیارست

    ز گریه تاک ثمرها به بار می آرد

    شکسته دل نشود هرکه از نظاره خلق

    درست، آینه از زنگبار می آرد

    بود ز سنگدلان هایهای گریه من

    که سیل را به فغان کوهسار می آرد

    نظاره رخ خورشید طلعتان صائب

    به چشم گریه بی اختیار می آرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha