به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
کناره گرد خطرهای بیکران دارد
میانه رو ز دو جانب نگاهبان دارد
شکایتی که ز گردون کنند بی هنران
شکایتی است که تیر کج از کمان دارد
کند چو موم رگ گردن جهان را نرم
چو شمع هرکه زبان شررفشان دارد
ز کدخدایی عقل است آسمان بر پای
وگرنه عشق چه پروای این دکان دارد
ز خود برآمده از خضر بی نیاز بود
به بام رفته چه حاجت به نردبان دارد؟
به نذر داغ تو پیوند می کند باهم
چو قرعه هرکس یک مشت استخوان دارد
ز خواب ناز چرا چشم او شود بیدار؟
شکوه حسن چه حاجت به پاسبان دارد؟
ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم
که هرچه جز دل خود می خورم زیان دارد
غبار دیده یعقوب خضر راه بس است
نسیم مصر چه حاجت به کاروان دارد؟
چه نسبت است به صدر آستانه را صائب؟
همیشه صدرنشین رو به آستان دارد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.