کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی که با تو نشد آشنا که را دارد؟

    ترا کسی که ندارد چه آشنا دارد؟

    فغان که تاج سر من شده است همچو حباب

    تعینی که ز دریا مرا جدا دارد

    به راستی ز فلک پیش می توان افتاد

    ز نیل می گذرد هرکه این عصا دارد

    ز خود برون شده را نقش پا نمی باشد

    عبث سر از پی ما عقل نارسا دارد

    به خون تپیدن من دورباش عشق بس است

    ز پیچ و تاب من این گنج اژدها دارد

    حضور سایه دیورا خویش هرکس یافت

    حذر ز سایه بال و پر هما دارد

    سفینه ای که به دریای بیکنار افتاد

    چه احتیاج به تدبیر ناخدا دارد؟

    ترحم است درین بوستان بر آن طاوس

    که چشم بد ز پر و بال در قفا دارد

    شده است خواب به مخمل حرام از غیرت

    ز نقشهای مرادی که بوریا دارد

    ز خوردن دل ما نیست عشق را سیری

    که بیشتر ز دهن تیغ اشتها دارد

    چرا چو زلف نیفتم به پای او صائب؟

    مرا که لذت افتادگی بپا دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha