به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
جز آن دهن که ازو خنده سر برون آرد
که دیده پسته که از خود شکر برون آرد؟
فغان که طوق گلوگیر عشق، قمری را
امان نداد که از بیضه سر برون آرد
دل از عزیزی غربت نمی توان برداشت
ز گوهر آب محال است سر برون آرد
برون نمی رود از مجمر تو نکهت عود
ز محفل تو کسی چون خبر برون آرد؟
به روی سخت توان خرده از بخیل گرفت
که آهن از دل خارا شرر برون آرد
اگر ز کنج قناعت قدم برون ننهی
چو عنکبوت ترا رزق پر برون آرد
تو بیجگر کنی اندیشه از اجل، ورنه
ز شوق راه فنا مور پر برون آرد
هزار ناخن تدبیر غوطه زد در خون
که تا ز عقده زلف تو سر برون آرد
همان ز شوق دل خویش می خورد صائب
اگر ز جیب گهر رشته سر برون آرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.