کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زخ تو از نگه گرم خوش جلا گردد

    اگرچه نفس از آیینه بی صفا گردد

    به شیوه های تو هرکس که آشنا شده است

    به حیرتم که دگر با که آشنا گردد

    ز حکم تیغ قضا سر نمی توان پیچید

    وگرنه کیست ازان آستان جدا گردد؟

    ز طاعت است فزون آبروی تقصیرش

    نماز هرکه ز نظاره ات قضا گردد

    دل از غبار کدورت کمال می گیرد

    گهر ز گرد یتیمی گرانبها گردد

    به ناله های پریشان امیدها دارم

    جدا رود ز کمان تیر و جمع وا گردد

    ز فکر دانه مخور زیر آسمان دل خویش

    به آب خشک محال است آسیا گردد

    یکی شود ز خموشی هزار بیگانه

    به یک سخن دو لب از یکدگر جدا گردد

    بسا بهار و خزان را که پشت سر بیند

    چو سرو هر که درین باغ یک قبا گردد

    بهشت نسیه خود نقد می کند صائب

    اگر به حکم قضا آدمی رضا گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha