کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل از سفر ز بد و نیک باخبر گردد

    به قدر آبله هر پای دیده ور گردد

    ترا ز گرمروان آن زمان حساب کنند

    که نقش پای تو گنجینه گهر گردد

    ز شرم حسن محابا نمی کند عاشق

    حجاب عشق مگر پرده نظر گردد

    توانگری ندهد سود تنگ چشمان را

    که حرص مور ز خرمن زیادتر گردد

    اگر ز پای درآید نیفتد از پرگار

    به گرد نقطه دل هرکه بیشتر گردد

    ز روشنایی دل نفس گوشه گیر شده است

    که دزد در شب مهتاب بیجگر گردد

    طمع ز عمر سبکرو مدار خودداری

    چگونه سیل ز دریا به کوه بر گردد؟

    کجا رسد خبر دوستان به مشتاقی

    که از رسیدن مکتوب بیخبر گردد

    بس است زهد مرا بویی از شراب کهن

    که خار خشک فروزان به یک شرر گردد

    کشیده دار عنان نظر ز چهره یار

    که این ورق به نسیم نگاه برگردد

    چنین به جلوه درآیند اگر بلندقدان

    فلک چو سبزه خوابیده پی سپر گردد

    به روی تازه قناعت کن از ثمر صائب

    که سرو و بید محال است بارور گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha