کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تلاش نام داری چون نگین تن در سیاهی ده

    که این داغ از جبین نامداران برنمی خیزد

    زفیض چشم تر چون رشته در گوهر نهان گشتم

    که می گوید گهر از چشمه ساران برنمی خیزد؟

    چه سازد سعی دهقان چون زمین افتاد ناقابل؟

    به می خشکی زطبع سبحه داران برنمی خیزد

    چنان افسرده شد هنگامه اهل جهان صائب

    که گلبانگ نشاط از میگساران برنمی خیزد

    غبار من زسیل نوبهاران برنمی خیزد

    چو من افتاده ای از خاکساران بر نمی خیزد

    به یک پیمانه سرشار می بازم دو عالم را

    چو من دریادلی از خوش قماران برنمی خیزد

    به هویی می توان افلاک را زیر و زبر کردن

    جوانمردی زسلک خرقه داران بر نمی خیزد

    شود چون خرمن گل روزی آتش، گرانجانی

    که چون شبنم سبک از لاله زاران برنمی خیزد

    سپند خام بیجا در میان می افکند خود را

    درین محفل صدا از بیقراران برنمی خیزد

    به همت می توان طی کرد این دشت پر آتش را

    جگرداری میان نی سواران برنمی خیزد

    ندارد پرده انصاف گوش باغبان، ورنه

    چو من رنگین نوایی از هزاران برنمی خیزد

    به خون سایه خود پنجه رنگین می کنم چون گل

    به خشم من پلنگ از کوهساران برنمی خیزد

    تلاش نام داری چون نگین تن در سیاهی ده

    که این داغ از جبین نامداران برنمی خیزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha