کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون ز می صفحه رخسار تو گلگون گردد

    چشم نظارگیان کاسه پر خون گردد

    حسن را آینه صاف بود روشنگر

    چه عجب لیلی اگر واله مجنون گردد؟

    کرد از بوسه مرا آن لب نوخط معمور

    روزی از پاس نمک داشتن افزون گردد

    هرکه دیوانه شد، از پند نگردد عاقل

    خون چو شد مشک، محال است دگر خون گردد

    خط لب لعل ترا توبه ز خونخواری داد

    دل عاشق به چه امید دگر خون گردد؟

    نیست از گرد گنه رحمت یزدان را باک

    بحر از سیل محال است دگرگون گردد

    فیض حق در دل آلوده نگردد نازل

    خم چو بی باده شود جای فلاطون گردد

    نرسد دام تهی چشم به گرد عنقا

    چون کسی باخبر از عالم بیچون گردد؟

    چاره غفلت سرشار بود بیداری

    کاین سپه زود پریشان ز شبیخون گردد

    غوطه در خون زده از حسرت شیرین، چه عجب

    دوش فرهاد اگر مسند گلگون گردد

    گر چنین خواجه به سیم و زر خود تکیه کند

    زود همصحبت و همخانه قارون گردد

    حسن صائب ز هوادار کند نشو و نما

    سرو در زیر پر فاخته موزون گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha