کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پیر بر زندگی افزون ز جوان می لرزد

    برگ بر خویش در ایام خزان می لرزد

    نیست تاب نفس سرد دل روشن را

    شمع در وقت سحرگاه ازان می لرزد

    دل ز آسودگی جسم نیاید به قرار

    شد زمین ساکن و این خانه همان می لرزد

    از جلای دل خود هر که به تن پردازد

    ساده لوحی است که بر آینه دان می لرزد

    می شود از در نابسته پریشان، خاطر

    دل آسوده ز چشم نگران می لرزد

    مهد آرام پریشان سخنان خاموشی است

    بیشتر بر سر گفتار زبان می لرزد

    وطن از یاد به خونگرمی غربت نرود

    آب در لعل گران قیمت ازان می لرزد

    دل به جان لرزد ازان قامت چون تیر خدنگ

    آنچنان کز قدر انداز نشان می لرزد

    در ته آب بقا پاس نفس می دارد

    زیر شمشیر تو هرکس که به جان می لرزد

    به زر قلب اگر یوسف خود بفروشم

    دلم از غبن خریدار همان می لرزد

    گر چه فرسوده شد از خوردن نان دندانش

    کوته آندیش همان در غم نان می لرزد

    آنچنان کز نفس سرد خزان لرزد برگ

    صائب از گرمی احباب چنان می لرزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha