کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز خنده بر جگر حشر داشت (حق) نمک

    به فتنه جنبش مژگان او زبان می داد

    دماغ پر زدنم نیست، کاشکی صیاد

    وظیفه قفسم را به آشیان می داد

    ز آشنایی گل مانع است بلبل را

    درین دو هفته خدا مرگ باغبان می داد!

    رقیب خام به ما عرض داغها می کرد

    ز سادگی گل کاغذ به باغبان می داد

    مرا کسی که ز چاه عدم برون آورد

    چو سیل سرچه به این تیره خاکدان می داد؟

    شب گذشته به این روز رستخیز گذاشت

    لبی که بوسه بر آن خاک آستان می داد

    کجا شد آنهمه نسبت، کجا شد آنهمه قرب؟

    که شانه سر زلفش به من زبان می داد

    چو صائب این غزل تازه را رقم می زد

    هزار بوسه به کلک شکر زبان می داد

    به دست ابروی او چون قضا کمان می داد

    قدر به دست سویدای دل نشان می داد

    من آن زمان که به گرد سر تو می گشتم

    برای یک پر پروانه شمع جان می داد

    چو پا به بخت خود و اعتبار خویش زدم

    به روی دست، مرا سرو آشیان می داد

    هزار جان به لب بوسه داده برمی گشت

    صلای بوسه گر آن شکرین دهان می داد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha