کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نه موج از دل دریا کرانه می طلبد

    که بهر محو شدن تازیانه می طلبد

    منم که بیخبرم در سفر ز منزل خویش

    و گرنه تیر هوایی نشانه می طلبد

    گهر صدف طلبد، تیغ آبدار نیام

    دل دو نیم ز خلق آن یگانه می طلبد

    ز آستانه دل یافت هرچه هرکس یافت

    خوش آن که حاجت ازین آستانه می طلبد

    بس است از رگ جان تازیانه سفرش

    دلی که بهر رمیدن بهانه می طلبد

    چه ساده است توانگر که با سیاه دلی

    صفای وقت ز آیینه خانه می طلبد

    به خاک غوطه چو قارون زد از گرانی خواب

    هنوز خواجه غافل فسانه می طلبد

    ز ناگواری وضع زمانه بیخبرست

    کسی که زندگی جاودانه می طلبد

    اگرچه عشق بود بی نیاز از زر و سیم

    همان ز چهره زرین خزانه می طلبد

    ز شوره زار تمنای زعفران دارد

    ز من کسی که دل شادمانه می طلبد

    شکسته باد پر و بال آن گران پرواز

    که با گشاد قفس آب و دانه می طلبد

    به عیب خود نبرد بی دلیل، نادان راه

    که طفل از دگران راه خانه می طلبد

    به عیب خود نبرد بی دلیل، نادان راه

    که طفل از دگران راه خانه می طلبد

    کسی که چشم سعادت ز اختران دارد

    ز تنگ چشمی، از مور دانه می طلبد

    خوش است سلسله جنبان جستجو صائب

    ز موج، ریگ روان تازیانه می طلبد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha