صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۶۷۱: نه موج از دل دریا کرانه می طلبد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه موج از دل دریا کرانه می طلبد که بهر محو شدن تازیانه می طلبد منم که بیخبرم در سفر ز منزل خویش و گرنه تیر هوایی نشانه می طلبد گهر صدف طلبد، تیغ آبدار نیام دل دو نیم ز خلق آن یگانه می طلبد ز آستانه دل یافت هرچه هرکس یافت خوش آن که حاجت ازین آستانه می طلبد بس است از رگ جان تازیانه سفرش دلی که بهر رمیدن بهانه می طلبد چه ساده است توانگر که با سیاه دلی صفای وقت ز آیینه خانه می طلبد به خاک غوطه چو قارون زد از گرانی خواب هنوز خواجه غافل فسانه می طلبد ز ناگواری وضع زمانه بیخبرست کسی که زندگی جاودانه می طلبد اگرچه عشق بود بی نیاز از زر و سیم همان ز چهره زرین خزانه می طلبد ز شوره زار تمنای زعفران دارد ز من کسی که دل شادمانه می طلبد شکسته باد پر و بال آن گران پرواز که با گشاد قفس آب و دانه می طلبد به عیب خود نبرد بی دلیل، نادان راه که طفل از دگران راه خانه می طلبد به عیب خود نبرد بی دلیل، نادان راه که طفل از دگران راه خانه می طلبد کسی که چشم سعادت ز اختران دارد ز تنگ چشمی، از مور دانه می طلبد خوش است سلسله جنبان جستجو صائب ز موج، ریگ روان تازیانه می طلبد صائب تبریزی