کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خویش را گر ز خور و خواب توانی گذراند

    کشتی خود سبک از آب توانی گذراند

    راه چون آبله در پرده دلها یابی

    گر به یک ساغر خوناب توانی گذراند

    باده جان تو آن روز شود روشن و صاف

    کز سراپرده اسباب توانی گذراند

    در شبستان عدم صبح امید تو شود

    هر شبی را که به مهتاب توانی گذراند

    آن زمان رشته زنار تو تسبیح شود

    که به چندین دل بیتاب توانی گذراند

    نخورد کشتیت از باد مخالف بر سنگ

    دیگران را اگر از آب توانی گذراند

    دل روشن به تو چون شمع ازان بخشیدند

    که شبی زنده به محراب توانی گذراند

    وقت خود تیره زهمصحبت ناجنس مکن

    تا به آیینه و با آب توانی گذراند

    خار پیراهن آرام بود موی سفید

    این نه صبحی است که در خواب توانی گذراند

    سالم از آتش سوزان چو سیاوش گذری

    خویش را گر ز می ناب توانی گذراند

    نفس خویش یکی ساز به دریای وجود

    تا چو ماهی به ته آب توانی گذراند

    حیف باشد که به عزلت گذرانی صائب

    آنچه از عمر به احباب توانی گذراند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha