به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
غم محال است که تدبیر دل من نکند
این نه برقی است که دلسوزی خرمن نکند
سرو چون قامت عاشق طلبی جلوه دهد
چه کند فاخته گر طوق به گردن نکند؟
ما و فرهاد به یک زخم ز عالم شده ایم
خون ما خواب به افسانه دشمن نکند
همه شب ناخن من با دل من در جنگ است
چه کند صیقل اگر آینه روشن نکند؟
بال پروانه ما شمع تجلی طلب است
عشقبازی به جگرگوشه گلخن نکند
بس که غم قفل به دلهای پریشان زده است
غنچه ای در دل شب یاد شکفتن نکند
چشم صائب ز جمال تو چنان معمورست
که توجه به گل و لاله ایمن نکند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.