کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بی خبر از در من یار مگر باز آید

    ور نه آن صبر که دارد که خبر باز آید؟

    در تماشای تو از کار دل خونشده ام

    نه چنان رفت که دیگر ز سفر باز آید

    زان خوشم با دل صد چاک که آن سرو روان

    هر نفس در دلم از راه دگر باز آید

    شادی قافله مصر به گردش نرسد

    هرکه را چون تو عزیزی ز سفر باز آید

    نشود پیش شکر خنده من صبح سفید

    گر به آغوش من آن تنگ شکر باز آید

    استخوانش به هما شهپر اقبال دهد

    کشته ای را که خدنگ تو به سر باز آید

    دل به فکر تن افسرده کجا می افتد؟

    به چه امید به این سنگ شرر باز آید؟

    هست امید که برگردد ازان چهره نگاه

    شبنم از چشمه خورشید اگر باز آید

    سفر نکهت گل را نبود برگشتن

    از دل رفته محال است خبر باز آید

    باده شب نربوده است چنان صائب را

    که به خود از نفس سرد سحر باز آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha