کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با لب تشنه جگر سر به سرابم دادند

    آتشم را ننشاندند و به آبم دادند

    نمک شوری بختم به جگر افشاندند

    تکیه بر بسر آتش چو کبابم دادند

    خنده بیغمی و گریه شادی بردند

    جگر تشنه و مژگان پرآبم دادند

    حاش لله که بیابد گهرم آب قبول

    منم آن قطره که واپس به سحابم دادند

    نیستم خال، بر آتش چه نشاندند مرا؟

    نیستم زلف، چرا اینهمه تابم دادند؟

    صلح در ذایقه ام باده لب شیرین است

    بس که عادت به می تلخ عتابم دادند

    من جدا می روم و خرقه پشمینه جدا

    تا ز خمخانه تجرید شرابم دادند

    چون نلرزم به سر هر نفسی همچو حباب؟

    خانه ای تنگتر از چشم حبابم دادند

    فکر من همچو ظفرخان همه باشد به صواب

    صائب از مبداء فیاض خطابم دادند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha