به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زین سعادت که ز بال و پر ما می ریزد
استخوان بندی اقبال هما می ریزد
به سبکدستی من نیست درین بزم کسی
اول از ناخن من رنگ حنا می ریزد
خار صحرای جنون می بردش دست بدست
هر که را آبله گل در ته پا می ریزد
رهروی را که بود درد طلب دامنگیر
خار در رهگذر راهنما می ریزد
زخم ناسور من از حسرت مشک است کباب
زلف او عطر به دامان صبا می ریزد
از لحد خاک گشاده است بغل در طلبش
خواجه از بیخبری رنگ سرا می ریزد
با دل خونشده بر گرد جهان می گردیم
تا نصیب این کف خون را به کجا می ریزد
می شود گوهر، اگر جمع تواند کردن
آبرویی که به دریوزه گدا می ریزد
می شود دعوی خون روز قیامت صائب
رنگ هر گل که ز نظاره ما می ریزد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.