کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبر را زمزمه من سفری می سازد

    کوه را ناله من کبک دری می سازد

    پر کاهی است به دوش دل سودازده ام

    کوه دردی که فلک را کمری می سازد

    در جوانی ز ثمر قامت نخل است دو تا

    راستی سرو مرا بی ثمری می سازد

    نکند صبر به زندان فلک، جان چه کند؟

    مرغ در بیضه به بی بال و پری می سازد

    عقل در کاسه سر عشق شد از بیخبری

    دیو را باده گلرنگ پری می سازد

    هر که را آینه چون آب مصفا شده است

    با گل و خار ز روشن گهری می سازد

    به شکستی که ز دوران رسد آزرده مباش

    که تمامی مه نو را سپری می سازد

    می شود از جگر سنگ چراغش روشن

    هر که چون لاله به خونین جگری می سازد

    می جهد از خم چوگان حوادث گویش

    چون فلک هر که به بی پا و سری می سازد

    آه سردست علاج دل غمگین صائب

    غنچه را صحبت باد سحری می سازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha