کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد؟

    کشتی نوح چه اندیشه ز طوفان دارد؟

    غمزه شوخ ترا نیست محرک در کار

    تیغ از جوهر خود سلسله جنبان دارد

    دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما

    فیض صبح وطن این شام غریبان دارد

    چرخ از حلقه بگوشان قدیم است او را

    سر زلفی که مرا بی سر و سامان دارد

    آرزو از دل ارباب هوس می شوید

    چهره ای کز عرق شرم نگهبان دارد

    دامن شب مده از دست که این ابر سیاه

    در ته دامن خود چشمه حیوان دارد

    بیشتر ساده دلان کشته شمشیر خودند

    صبح از خنده خود زخم نمایان دارد

    مگذر از دامن صحرای قناعت کانجا

    مور در زیر نگین ملک سلیمان دارد

    از جگر سوختگان نیست به جز لاله کسی

    که چراغی به سر خاک شهیدان دارد

    در پریشانی خلق است مرا جمعیت

    دل من طالع سی پاره قرآن دارد

    آفتاب است چو شبنم ز نظر بازانش

    گلعذاری که مرا واله و حیران دارد

    نتوان جمع به شیرازه سامان کردن

    خاطری را که غم رزق پریشان دارد

    آن که از تیغ تغافل دو جهان بسمل اوست

    دست در گردن دلهای پریشان دارد

    خواری چرخ بود رزق عزیزان صائب

    روی یوسف خبر از سیلی اخوان دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha