صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۳۱۰: دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد؟ کشتی نوح چه اندیشه ز طوفان دارد؟ غمزه شوخ ترا نیست محرک در کار تیغ از جوهر خود سلسله جنبان دارد دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما فیض صبح وطن این شام غریبان دارد چرخ از حلقه بگوشان قدیم است او را سر زلفی که مرا بی سر و سامان دارد آرزو از دل ارباب هوس می شوید چهره ای کز عرق شرم نگهبان دارد دامن شب مده از دست که این ابر سیاه در ته دامن خود چشمه حیوان دارد بیشتر ساده دلان کشته شمشیر خودند صبح از خنده خود زخم نمایان دارد مگذر از دامن صحرای قناعت کانجا مور در زیر نگین ملک سلیمان دارد از جگر سوختگان نیست به جز لاله کسی که چراغی به سر خاک شهیدان دارد در پریشانی خلق است مرا جمعیت دل من طالع سی پاره قرآن دارد آفتاب است چو شبنم ز نظر بازانش گلعذاری که مرا واله و حیران دارد نتوان جمع به شیرازه سامان کردن خاطری را که غم رزق پریشان دارد آن که از تیغ تغافل دو جهان بسمل اوست دست در گردن دلهای پریشان دارد خواری چرخ بود رزق عزیزان صائب روی یوسف خبر از سیلی اخوان دارد صائب تبریزی