کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روز و شب بر من مهجور به تلخی گذرد

    عید و نوروز به رنجور به تلخی گذرد

    ندهد کنج قناعت به دو عالم قانع

    از سر تنگ شکر مور به تلخی گذرد

    تلخی و شوری و شیرینی آب از خاک است

    عمر در عالم پرشور به تلخی گذرد

    زندگی را نبود چاشنیی بی مستی

    عمر در باغ به انگور به تلخی گذرد

    مال خود را نکند هر که به شیرینی صرف

    از سر شهد چو زنبور به تلخی گذرد

    روزگار خط شبرنگ به شیرین دهنان

    چون شب جمعه به مخمور به تلخی گذرد

    راحت و رنج به اندازه هم می باید

    شب کوتاه به مزدور به تلخی گذرد

    تا به کی در تن خاکی، که شود زیر و زبر

    روز ما همچو شب گور به تلخی گذرد؟

    تلخی مرگ شود شهد به کامش صائب

    هر که زین عالم پرشور به تلخی گذرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha