کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن که منع من مخمور ز صهبا می کرد

    لب میگون ترا کاش تماشا می کرد

    عشق در کف ز دل سوخته خاکستر داشت

    حسن آن روز که آیینه مصفا می کرد

    دل پر خونم اگر آبله بیرون می داد

    از گهر بادیه را دامن دریا می کرد

    در دل سخت تو تأثیر ندارد، ور نه

    کوه را ناله من بادیه پیما می کرد

    از خط سبز چو موم است کنون نقش پذیر

    دل سخت تو که خون در دل خارا می کرد

    عاشقان را به سر خاک شدن خون می شد

    زیر پا گر نظر آن قامت رعنا می کرد

    آن که تسبیح ز دستش نفتادی هرگز

    دیدمش دوش سر شیشه به لب وا می کرد

    یاد آن عهد که خون در قدحم گر می ریخت

    به نگه کردن دزدیده گوارا می کرد

    می گشاید نظر از دور به حسرت امروز

    آن که گستاخ ترا بند قبا وا می کرد

    شب که از تاب می آن چهره برافروخته بود

    شمع بال و پر پروانه تمنا می کرد

    دل سنگین تو خون می شد اگر می دیدی

    که فراق تو چه با این دل شیدا می کرد

    لب جان بخش تو از خاک قیامت انگیخت

    روح اگر در تن خفاش مسیحا می کرد

    آن که می گفت که در پرده کفر ایمان نیست

    روی نو خط ترا کاش تماشا می کرد

    صائب از خواجه مدد خواست درین تازه غزل

    که در احیای سخن کار مسیحا می کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha