کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زدل کاری که آید از لب خندان نمی آید

    گشاد تیر از سوفار چون پیکان نمی آید

    ندارد اختیاری چشم من در محو گردیدن

    نظر پوشیدن از آیینه حیران نمی آید

    بر آن رخسار نازک از نگاه تند می لرزم

    که طفل شوخ دست خالی از بستان نمی آید

    نفس در پرده داری صبح می سوزد، نمی داند

    که مستوری زخورشید سبک جولان نمی آید

    کناری گیر ای مژگان زچشم خونفشان من

    که با دریا زدن سرپنجه از مرجان نمی آید

    دل غمگین زنقل و جام هیهات است بگشاید

    گشاد این گره از ناخن و دندان نمی آید

    به یک کس دل نبندد دولت هر جایی دنیا

    سکندر کامیاب از چشمه حیوان نمی آید

    ندارد، هر که دارد پیچ و تابی، وحشت از خلوت

    به پای خود برون زنجیر از زندان نمی آید

    مجو آرامش از جان مقدس در تن خاکی

    که خودداری زدست گوهر غلطان نمی آید

    اگر روشندلی بر تیره بختی صبر کن صائب

    که بیرون از سیاهی چشمه حیوان نمی آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha