به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دل عاشق کجا از ساغر سرشار بگشاید؟
به آب خضر لب کی تشنه دیدار بگشاید؟
نگردد از نشاط ظاهری کم کلفت باطن
دل پیکان کجا از خنده سوفار بگشاید؟
امید دلگشایی داشتم از گریه خونین
ندانستم که چون تر شد گره دشوار بگشاید
علایق می دواند ریشه آسان در دل سنگین
سلیمانی محال است از کمر زنار بگشاید
نگردد خانه در بسته مانع ماه کنعان را
به روی پاکدامانان در از دیوار بگشاید
به دندان گهر نتوان گره از رشته وا کردن
مرا از قرب جانان کی دل افگار بگشاید؟
شد از صحرانوردی شورش سودای من افزون
دل مرکز کجا از گردش پرگار بگشاید؟
گشاد عقده من نیست کار ناخن و دندان
مگر برق این گره چون نی مرا از کار بگشاید
گشایش نیست در پیشانی این بوستان پیرا
مگر جوش بهاران این در گلزار بگشاید
توان در سایه دیوار خواب امن تا کردن
چرا کس در به روی دولت بیدار بگشاید؟
پر از گوهر کند نیسان دهان تشنه جانی را
که مانند صدف سالی دهن یک بار بگشاید
چو درد از کیمیای صبر درمان می شود صائب
چرا پیش طبیبان کس لب اظهار بگشاید؟
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.