به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زهر، تریاق به اکسیر مدارا گردد
خشم را هر که فرو خورد توانا گردد
چون به یک جا نکند منزل مقصود مقام
به چه امید کسی بادیه پیما گردد؟
آب گوهر چه غم از تلخی دریا دارد؟
هر که قانع شود آسوده ز دنیا گردد
اگر از سینه من آینه ای راست کنند
راز پوشیده عالم همه پیدا گردد
وضع عالم اگر این است که من می بینم
جای رحم است بر آن چشم که بینا گردد
هر نفس دردی و هر چشم زدن تجربه ای است
هر که بیمار تو گردید مسیحا گردد
مشرق معنی نازک جگر سوخته است
این هلالی است کز این گرد هویدا گردد
بی نیازست ز اقبال هواداران عشق
از نسیم آتش خورشید چه رعنا گردد؟
ناز لیلی نکند چشم به هر سرمه سیاه
گرد مجنون مگر از بادیه پیدا گردد
بر نگرداند اگر عشق ورق را صائب
یوسف آن نیست که معشوق زلیخا گردد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.