صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۵۲: زهر، تریاق به اکسیر مدارا گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهر، تریاق به اکسیر مدارا گردد خشم را هر که فرو خورد توانا گردد چون به یک جا نکند منزل مقصود مقام به چه امید کسی بادیه پیما گردد؟ آب گوهر چه غم از تلخی دریا دارد؟ هر که قانع شود آسوده ز دنیا گردد اگر از سینه من آینه ای راست کنند راز پوشیده عالم همه پیدا گردد وضع عالم اگر این است که من می بینم جای رحم است بر آن چشم که بینا گردد هر نفس دردی و هر چشم زدن تجربه ای است هر که بیمار تو گردید مسیحا گردد مشرق معنی نازک جگر سوخته است این هلالی است کز این گرد هویدا گردد بی نیازست ز اقبال هواداران عشق از نسیم آتش خورشید چه رعنا گردد؟ ناز لیلی نکند چشم به هر سرمه سیاه گرد مجنون مگر از بادیه پیدا گردد بر نگرداند اگر عشق ورق را صائب یوسف آن نیست که معشوق زلیخا گردد صائب تبریزی